چهار بیتی ها
پشتونیم و تاجیکیم و اُزبک وبلوچ
یا ترکمن وهزاره ییم در یک کوچ
ما هموطنیم و زاده در یک خاکیم
هر چند که داده اند بزور مارا کوچ
*
هر چند بُت بامیان فرو پاشیده
از کینه و از جهل عدو پاشیده
گرخصم کند فکر که تاریخ نماند
بر فرق پدر کلان خود شاشیده
*
پاریس به صفاٌی کاه فروشی نرسد
لندن به مزارو شهر دوشی نرسد
قربان خرابات که گردیده خراب
هر کس که خراب کرد بخوشی نرسد
*
حُب وطن است زحُب مادر والا
در راه وطن اگر رود سر والا
سوزند و یا کُشند دراین راه نیک است
ایستاده شویم بروز محشر والا
*
فرقی نبوٌد میان کابل و مزار
هرکُنج وطن بوٌٍد بما خاک و دیار
از عشق وطن سینه بوٌد آتش نار
گر در وطنیم و یا که گردیده فرار
*
قلبم چو تپش کند بگوید کابل
سینه چو خلش کند بگوید کابل
هرقطره خون که دررگ ماجاریست
وقتی که جهش کند بگوید گابل
*
کابل و مزا ر و قندهار و هرات
غزنی است ویاخوست ویا شهر کلات
لغمان وکُنر و ننگرها ر و غورات
برما چو بهشت است وچون آب حیات
*
هر چند ز دامان وطن دور شُدیم
بر ترک وطن به ظُلم مجبور شُدیم
چون دید عدو بکام دل راه نیافت
بر دیده او چو زخم ناسور شُدیم
*
هر چند وطن بخاک یکسان گشته
آثار کهن ز ریشه ویران گشته
داریم اُمید که دشمن ملت ما
بینیم که گدا به لقمه نان گشته