انجمن افغانها در سویدن | په سویدن کی دافغانانو ټولنه | Afghanska Föreningen i Sverige

Blog

مقالات

عنصر کیفیت در نهضت امام حسین(ع

امام حسین(ع) فرمودند: از اين هواهاي نفساني که مجموعه آنها گمراهي و سرانجام آنها آتش دوزخ است بپرهيزيد
!مردم
يپامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود هر مسلمانى با سلطان زورگويى مواجه گردد که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را درهم میشکند و با سنت و قانون پیامبر از در مخالفت درآمده و در میان بندگان خدا راه گناه و معصیت و عدوان و دشمنی به پیش میگیرد ولی او در مقابل چنین سلطانی با عمل و یا گفتار اظهار مخالفت ننماید بر خداوند است که این فرد را به محل همان طغیانگر در آتش جهنم داخل کند

این فرموده حضرت امام حسین(ع) به روشنی عنصر کیفیت را بیان میکند زیرا مورد خطاب آن فرد است و حد اقل توانائی یک فرد یعنی گفتار و در فرهنگ رایج امروز یعنی تبلیغ، یک فرد نمیتواند با یک ارتش مقابله کند و آنرا شکست دهد ولی نحوۀ موضعگیری آن میتواند تأثیرگزار باشد. نزد امام حسین(ع) کیفیت و نتیجه کار اهمیت دارد نه کمیت و ظاهر آن
حالا این کمیت و کیفیت چی هست؟
کمیت یعنی مقدار، تعداد، حجم و انبوهی، بطور مثال تعداد سپاهیان شامل نبرد در ارتش امام حسین(ع) از 72 نفر تجاوز نمیکند ولی پشت جبهه این ارتش قلیل زن هست، کودک شیرخواره هست، جوان و نوجوان هست و حتی فرد علیل و بیمار هم هست ولی سپاهیان یزید از هزاران نفر هم تجاوز میکند، همه افراد بالغ، پهلوانان جنگی و کلا مردها بودند و از پشتیبانی قوی اقتصادی هم برخوردار بودند 
از دیدگاه منطقی معلوم است که جنگ به نفع یزید تمام میشود اما این جنگ یک بعد دیگر هم دارد که آن کیفیت و تأثیرگزاری این نبرد است
کیفیت: یعنی انرژی، یعنی بازدهی، یعنی نتیجه، یعنی تأثیرگزاری و ماندگاری
زیر عنوان کیفیت میتوان چند موضوع را مورد بحث قرار داد
1 ـ در جانب امام حسین مدیریت در دست پاکترین، متقی ترین، آگاه ترین، عادل ترین و با اراده ترین انسان است و همکاران او هم در نهایت آگاهی با آن پیوسته اند و از نتایج کار کاملا واقف اند
اما در جانب یزید مدیریت در دست پلیدترین، از خدا بیخبرترین، جاهل ترین، ظالم ترین و سست عنصرترین فرد است که نه عرف جامعه را مراعات میکند و نه از دستور خداوند آگاهی دارد
2 ـ در جانب امام حسین(ع) فرد اول و فرمانده کل قوا در کنار سربازانش حضور دارد و تمام مشکلات و مصائب را مساویانه و یکسان لمس میکنند ولی در جانب یزید خودش در قصر مرمرین شام صدها کیلومتر دور از لشکریانش نشسته و در حالت مستی و زوال عقل فرمان صادر میکند
3 ـ در کنار امام حسین افرادی حضور دارند که از تمام ناخالصی ها پاک شده اند و کوچکترین شبهه ای در درست بودن تصمیم شان وجود ندارد و همه چیز برای شان روشن است
اما تابعین یزید عمدتن افرادی اند که در تاریکی نگهداشته شده اند و از چند و چون قضایا بیخبر اند، یا از اثر ترس و جبن و اعمال زور در جبهه یزید پیوسته اند و یا هم حرص مال و ثروت و مقام آنها را در جنگ با امام حسین کشانده است درحالیکه در جبهه امام حسین نه به کسی مال و منالی وعده داده شده است و نه شوکت مقامی
4 ـ فرمانده ارتش امام حسین حضرت عباس، فرزند علی و حلال زاده ای که نجابتش و شرافتش شهره خاص و عام است، شجاع، پر انرژی، آگاه، باخدا، فداکار، با اراده و تابع اوامر رهبر و مولای خود امام حسین!
زمانیکه شمر برایش نامه امن می آورد و از او میخواهد که از همکاری با حسین دست بکشد تا جانش در امان بماند ولی او با کمال متانت آنرا رد میکند، هنگام آوردن آب از نهر علقمه با وجودیکه خودش نیز تشنه است کفه آب را تا نزدیک لبانش بالا میبرد ولی نمی نوشد و دوباره آب را روی آب میریزد، به این میگویند کیفیت
اما فرماندهان یزید در صدر عبیدالله حاکم کوفه زنازاده ای که پدرش معلوم نیست و با دروغ و تزویر به زیاد پیوندش داده اند و برای حفظ حکومت بر کوفه در کنار یزید قرار گرفته و فرمانده اصلی جنگ با امام حسین است
عمر ابن سعد فردی که هردو جانب امام حسین و یزید را به خوبی میشناسد ولی وعده حکومت ری وی را گمراه میسازد و او را درصف یزید قرار میدهد و مستقیمن رو در روی امام حسین با وی میجنگد و حضرت را به شهادت میرساند ولی به حکومت ری هم نمیرسد
صادر کننده فتوای قتل امام حسین قاضی شریح است، فرد فاسدی که آنهم برای بدست آوردن یک مشت پول بزرگترین جنایت را مرتکب میشود
5 ـ در صف امام حسین صرف و صرف رضای خدای حسین مطرح است ولی در صف یزید خشنودی خود یزید. ببینید که فرق این دو جبهه در چه است؟
یک جبهه پیشرو و کمالجو است و راه بر روی تعالی انسان باز است و تا بی نهایت ادامه دارد ولی جبهه دیگر میل اش به پائین است و انتهای راه آنها تا یزید و ثروت یزید است و به بن بست میرسد
6 ـ در جبهه امام حسین یک زن و یک فرد بیمار سکان رهبری را بعد از شهادت امام حسین به دست میگیرند و در نهایت یزید بدست دو انسانی که نه قدرت دارند و نه حد اقل آزادند شکست خورد. یزید هیچ تصور نمیکرد بر فردی که از نفوذ او میترسید پیروز شود و او را به قتل برساند ولی از دست دو نفری که هردو اسیر اند، یکی زن که در دیدگاه یزیدی هیچ ارزش و اهمیتی ندارد و دومی فرزند بیمار حسین که توانائی جسمی اش معلوم است و از جنبه کمیتی قابل محاسبه نیستند
ولی این کیفیت و معنویت بود که یزید را به زانو درآورد و در پایان اظهار ندامت و بی اطلاعی کرد و از خانواده امام حسین معذرت خواست
زنی که در زیر سیطرۀ یزید قرار دارد نه یزید را بخوبی میشناسد و امام حسین که نزد آنها یک فرد خارج
ی بود که بر حکومت یزید خلیفه مسلمین خروج کرده بود و به سزای عملش رسید و کشته شد
7 ـ نگرش عادلانه امام حسین که نه خود، نه فرزندان و نه خانواده خود را از سایرین مقدم نمیشمارند و در روز عاشورا اولین شهید از خانواده بنی هاشم اکبر پسر ارشد حسین بود ولی خانواده یزید در عالم بیخبری و در عیش و نوش به سر میبرد و ظاهرن زن یزید که از       محبان سابق حضرت زینب و خانواده پیامبر هم بوده است تا زمانیکه حضرت زینب را در خرابه شام ملاقات نکرد اصلا در مورد این نبرد آگاهی نداشت

مقایسه ای نهضت عاشورا با قیامها و انقلابات ارزشی دیگر

1 ـتقابل جبهه امام حسین و یزید را در شرایط دیروز، امروز و فردای جامعه بشری تعمیم داده میتوانیم.
در طول تاریخ بشر جنگهای زیادی اتفاق افتاده است که هیچکدام جنبه ارزشی نداشته اند و مطرح بحث ما نیست ولی دو نهضت و انقلاب ارزشی که در افغانستان و ایران اتفاق افتاد الهام گرفته از همین نهضت حسینی بود
در پروسه جهاد افغانستان در اوایل همه به ظاهر برای حفظ دین و بدست آوردن آزادی و خود ارادیت قیام کردند و تا زمانیکه در جبهات جهاد ارزش مطرح بود با تفنگ باروتی با تانک مقابله میکردند و پیروز هم میشدند ولی زمانیکه پول، امکانات و هوای قدرت وارد جبهه ها شد دیگر انگیزه جهاد در راه خدا تمام شد و ادامه جهاد صرف و صرف برای بدست آوردن امکانات بیشتر، ساحۀ نفوذ بیشتر، تفوق قومی و مذهبی و رقابت برسر نوکری خوبتر برای تمویل کنندگان بود 
اندکی نگذشته بود که تمویل کنندگان رهبران مجاهدین را علیه همدیگر تحریک کردند و آنها هم برای پاینت گرفتن نزد بادار به کاری دست زدند که هدف اصلی را که همانا جهاد علیه متجاوزین روسی بود فراموش کردند و افتادند به جان هم و این تضاد و تخاصم را تا جائی ادامه دادند که هم از چشم مردم افتادند و هم از چشم جهانیان. دیگر گوئی نیاز باداران مرفوع شده بود چون دیگر خطری از جانب ارتش سرخ تهدید نمیکرد و مجاهدین شده بودند موجودات بی مصرف و مردم هم از آنها روگشتانده بود زیرا پوست به استخوان مردم رساندند
دیگر کیفیت از جبهات جهاد رخت بربسته بود و همه به پول و امکانات بیشتر، نفرات بیشتر، ساحه نفوذ بیشتر، سلاح بیشتر و شهرت بیشتر فکر میکردند
دیگر برای شان مهم نبود که چه افرادی در صفوف شان جا گرفته است و دارند جهاد و انگیزه جهاد را نابود میکنند. رهبران عینه تبدیل شدند به عمر ابن سعد که برای وعده ملک ری امام حسین را کشت و این ها هم هدف و راه امام حسین را کشتند. رهبران مجاهدین رده های پائینی و مجاهدین عادی را آنقدر به حرفهای مفت تطمیع کرده بودند که مانند سپاهیان ابن سعد به اردوی فریب خوردگان مبدل شده بودند
رهبران مجاهدین علتی شدند برای ظهور گروه افراطی طالبان و آنها هم کشتار شان را جهاد میدانند ولی در عوض متجاوزین مردم را به قتل میرسانند
رهبران مجاهدین فراموش کردند که امام حسین اولین فردی را که به جهاد فرستاد پسرش جوانش بود ولی پسران رهبران مجاهدین از امکانات جهاد در مرفه ترین کشورها زندگی را آغاز کردند
بین لشکریان امام حسین صمیمیت و احترام برقرار بود ولی در صفوف مجاهدین رقابت و تخاصم حرف اول را میزد. امام حسین از روی حس انساندوستی و ترحم حتی لشکریان دشمن را هم تشنه نگذاشت و سیراب کرد ولی مجاهدین تمام نیرو توان رزمی و سیاسی شان را علیه همدیگر صرف میکردند نه در مقابل دشمن مشترک
امام حسین خواست با اهدای خون خود اسلام را بارور کند ولی اینها بیشتر خون مردم را ریختند و اسلام را از درون خالی کردند
امام حسین(ع) همواره به کیفیتها می اندیشید و همین کیفیت اندیشی بود که اورا سیدالشهدای تاریخ ساخت و جنگ او را الگوی عدالتخواهی در تاریخ. امروز امام حسین(ع) بعد از هزار و سیصد سال بیشتر از پیش محبوب قلوب عاشقان به آزدای و عدالت گردیده است و در اذهان زنده است و لی مجاهدین بیست سال هم دوام نیاوردند و به فراموشگاه تاریخ سپرده شدند و جز حس تنفر از آنها چیز دیگری باقی نمانده است
2 ـ در ایران هم که بعنوان یک کشور شیعی بیشتر لاف پیروی از ائمه معصومین و بخصوص انقلاب خود را برگرفته از نهضت کربلا میدانند بعد از پیروزی انقلاب، نیروی حاکمه آنقدر فریفته حضیض قدرت شدند که امام حسین فقط در حرف باقیماند و کارنامه های او بکلی فراموش شد. امام حسینی که برا برپائی عدالت و امحای ظلم قیام کرده بود شد یک ابزار برای تحریک احساسات عوام و تزویر و مردم فریبی
امام حسینی که در مواجه با دشمن از کوچکترین خدعه استفاده نکرد و در صفوف امام حسین فقط عشق صداقت حکمفرما بود اما سپاهیان ایران در جنگ ایران و عراق آنقدر در تزویر پیشرفت کردند که شب هنگام از دور دست نوری مصنوعی را می تاباندند و به سربازان القا میکردند که این نور امام زمان است و او پشتیبان شماست و فریبکاری در حدی رسید که رئیس جمهور محترم ایران ادعا کرد که هنگام سخنرانی اش در سازمان ملل هاله ای از نور را مشاهده کرده است
امام حسین حامی و پشتیبان مردم بود ولی اینها از همان آغازین روزها دست به توطئه علیه مردم زدند و امروز یگانه موضوعی که در ذهن رهبران مطرح نیست مردم است
امام حسین کارش ارشادگری بود ولی اینها زور و چماق. آنچه در ایران میگذرد شاید خود مردم ایران حل کرده بتوانند ولی تأثیرات سوء رفتار مدعیان سرمداری تشیع جهان دامن ما را هم گرفت و آنها شیعیان افغانستان را هم در مقابل همدیگر قرار دادند و هم در مقابل اکثریت جامعه سنی
مذهب افغانستان. هزاران انسان در جریان تخاصمات داخلی گروه های شیعی بین هم و با دیگران کشته شدند
اینها راه امام حسین را به تزویر کج کردند و امام حسین را پلی برای پیروزی انقلاب خود ساختند و بعد از پیروزی انقلاب امام حسین انقلابی را به امام حسین مظلوم تبدیل کردند و هراسیدند تا مبادا دیگران هم از امام حسین درسی بگیرند و علیه خود شان دست به قیام بزنند. امروز امام حسین در چارچوب تکیه خانه ها محبوس گردیده و در میان سینه زنان و زنجیر زنان دست بدست میگردد و ابزاری برای گریاندن و گریستن شده است
امام حسینی که از کعبه تا کربلا موفق به تشکیل یک ارتش با کیفیت هفتاد و دونفری آگاه و فداکار گردید و روز عاشورا این مردانگی را ثابت کردند ولی جمهوری اسلامی هم یک ارتش بیست ملیونی ساخته است ولی کیفیتی از جنس کیفیت مورد نظر امام حسین در آن وجود ندارد، ممکن است از نگاه تکنولوژی به یک سلسله موفقیتهائی دست یافته باشند ولی این ها همه آمار کمی اند.
اینها شیعه را از درون خالی کردند و به یک دین دولتی مبدل کردند در حالیکه هدف امام حسین پویائی انسان بود نه سقوط کردن در حضیض قدرت
3 ـ امام حسین توسط مبلغین در میان مردم چنان معرفی شده است که باید نشست و برایش گریست تا مستحق بهشت شد. این ها معتقدند که گریه به امام حسین تمام اعمال را کفایت میکند ولی فراموش کرده اند که امام حسین برای برگشتاندن لبخند در لبان رنجدیدگان تاریخ تن به شهادت داد نه برای گریاندن و به سر و سینه زدن 
مهمترین درس قیام عاشورا آموختن درس شجاعت و جوانمردی و مقاومت در مقابل زورگوئی است نه بیان مظلومیت
بهر حال نهضت امام حسین تقابل کیفیت خواهی و کمیت گرائی بود، یزید با هزاران نفر نیرویش فقط در مقابل یک زن شکست خورد و آن زن زینب بود

سید خداداد فطرت

Lämna ett svar