انجمن افغانها در سویدن | په سویدن کی دافغانانو ټولنه | Afghanska Föreningen i Sverige

Blog

فرهنگي

سفر دو نویسنده مقیم غرب به افغانستان

عارف فرمان، نویسنده افغان و محسن نیکومنش فرد، نویسنده ایرانی که در سویدن (سوئد) زندگی می‌کنند، به تازگی به بهانه‌ نشر رُمان های شان در افغانستان، سفرهایی به چند ولایت این کشور داشتند

اهل ادبیات و فرهنگ در افغانستان از این دو نفر با گرمی استقبال کرده‌اند

افغانی” اثر عارف فرمان و ”از هرات تا تهران” نوشته محسن نیکومنش‌فرد، هر دو به مساله مهاجرت افغان‌ها به ایران می‌پردازند”

سهراب سیرت، همکار ما در مزارشریف، در محفلی که با همین موضوع در بلخ برگزار شده بود حضور داشت وگزارشی فرستاده که در نسخه صوتی می‌توانید بشنوید

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2013/01/130106_iraj_art_magazine.shtml

مصاحبه رادیویی

http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/10370

انعکاس سفر محسن نکومنش فرد و عارف فرمان به افغانستان در برخی مطبوعات و سایتهای این کشور

عزیزاله نهفته نویسنده افغان مقیم سویدن

همگام از هرات تا تهران
شنبه 04 سنبله 1391 ساعت 20:40 عزیزالله نهفته، نویسنده‎ی افغان مقیم سویدن
این نبشته، نگاهی است شتاب‌آلود به رمان «از هرات تا تهران»، اثر محسن نکومنش فرد، به بهانه چاپ دوم آن در کابل. این رمان بار نخست در کشور سویدن منتشر شد

نگاه نخست

مهاجرت و تبعید، پدیده‎های جهان‌شمول و تاریخی‌اند. از آغازی که بشر به یاد دارد، انسان‎ها مجبور به آن شده‌اند و تا هنوز این روند هم‌چنان جاری‌ است. امروزه افغان‌ها کتله بزرگی از آوارگان جهان را تشکیل می‌دهند و بخش بزرگی از آنان در کشور ایران آواره‌اند؛ اما قصه‎های نگفته‎ی این مهاجران، هم‌چنان مکتوم مانده و کم‌تر به تصویر کشیده شده است. «از هرات تا تهران» در کنار چند اثر دیگر، مانند «آواره بی‎خورشید» اثر محمدهادی محمدی و «افغانی» اثر عارف فرمان از نخستین آثاری‌اند که به چالش‎های رو‌به‌روی مهاجران افغان در ایران پرداخته‌اند. صرف نظر از قوت‎ها و ضعف‌های این آثار، اقدام‌شان در منعکس ساختن دردهای آوارگان افغان قابل ستایش است. دست مریزاد آقایان!

نگاه دوم

«از هرات تا تهران» روایت چند افغان تبعیدی است که ریشه‌های‌شان را از کِشت‌گاه اصلی آن‌ها بیرون کشیده‌اند و در شوره‎زاری کاشته‌اند که ایران نام دارد؛ جایی‌که نمی‎توانند رشد کنند و به ثمر برسند. ناسیونالیزم ممد شده است که بعد از سال‎ها زندگی و کار– کار دشوار و طاقت‌فرسا- در کشور میزبان، از حقوق شهروندی محروم بمانند، مورد تحقیر و تمسخر قرار گیرند و با زخم‎هایی که روح و روان‌شان را جریحه‌دار ساخته است، بزیند.

درونمایه داستان، روی برخورد شهروندان ایرانی و مهاجران افغان متمرکز است. نویسنده، با بازنمایی کنش و واکنش این رویدادها، داستان را به پیش می‎برد. هرچند حوادث به‌خودی خود با هم رابطه‎ی آن‌چنانی ندارند، اما شخصیت‎های داستان با مرور زمان با هم رابطه ایجاد می‎کنند و همین روابط داستان را کلیت و انسجام می‎دهد: اجزای مجزا، آهسته‌آهسته بهم می‎پیوندند و کلیتی واحد را می‎سازند و این موفقیت کمی برای نویسنده نیست.

نگاه سوم

«از هرات تا تهران» جز رمان‌های فرمایشی و ایدیولوژیک است. جبرانِ عدم تعهد و التزام است. نویسنده «پیام» دارد و اثرش را برای رسانیدن این پیام خلق کرده است. بدون شک نکومنش فرد، یک اومانیست و روشنفکر است و به‌گفته‎ی ادوارد سعید: «روشنفکر فردی است با یک قوه‎ی ذهنی وقف‌شده برای فهماندن، مجسم کردن، تبیین یک پیام، یک نظریه، یک رویه یا اندیشه.»

نکومنش فرد تلاش دارد که واقعیت‎های عینی جامعه ایران را انعکاس دهد و در دگرگونی و از میان برداشتن آن‏ها گام بردارد. او معتقد به ادبیات متعهد است و از همین‌رو، تنها به شرح حوادث اکتفا نمی‎کند، چرایی تبعیض و ناسیونالیزم را مورد بحث قرار می‎دهد و ریشه‎های مشکل را نشان‌دهی می‎کند. تاکید می‎کند که هر مهاجر و تبعیدی، مجرم نیست و نباید جرم فرد را بر کل تعمیم دهیم و «راه حل‌های ساده و کم دردسر» جستجو کنیم.

نگاه چهارم

رمان با روایت نوستالوژیکِ لطیفه که به گذشته‎ای دور «عمارت و عشق دوره نوجوانی‌اش» فکر می‎کند، آغاز می‎شود. اما این آغاز، شروع رمان نیست. وسط رمان هم نیست. تنها آغازی است برای بیان قصه‎ای که ماجراهای دیگری را دنبال می‎کند.

«از هرات تا تهران»، تلاش دارد در ساختار مدرن ریخته شود؛ تلاشی که موفقانه صورت گرفته است. نویسنده در استفاده از زمان غیرخطی موفق است. داستان از وسط قصه آغاز می‎شود و شخصیت‌های داستان با اندیشیدن و گاهی فلاشبک به گذشته می‎روند و رویدادهایی را که در زندگی‌شان تاثیر داشته است، مرور می‎کنند. نویسنده ذهن شخصیت‎های داستانش را می‎کاود و به‌نحوی در بخش‎هایی از رمان به «رمان درونگرا» نزدیک می‌شود. نویسنده تلاش دارد که با جابه‌جایی شخصیت‌های داستان در متن اثر و شرح بی‏طرفانه از رویدادها در واقع مرکزیت‎زدایی کند و به این ترتیب رمانش را با مولفه‎های رمان مدرن همسو
سازد. نویسنده همین‎گونه به آشنایی‎زدایی، انزوا و ابهام از دیگر مولفه‌های داستان مدرن چشم دارد و تا جایی موفقانه از آن‎ها استفاده می‎کند: «مرد میان‌سالی از خیابان به‌طرف بالا آمد و درست از کنار سردخانه رد شد، درست وقتی که او باز هم صداهایی می‎شنید. اما مرد بدون هیچ عکس‌العملی عبور کرد، بی ‎آن‏که او را ببیند. هیجانش شدید‌تر شده بود و بدنش عرق کرده بود، عرق ترس، عرق هذیان، عرق تشویش و عرق تردید. چرا فقط او صداها را می‎شنید. لحظه‎‌ای به هوشیاری خودش شک کرد….» نکومنش فرد در این بخش، به جنایتی در حال اتفاق می‎پردازد. نورمحمد از یک کامیون سردخانه صداهایی می‎شنود. تصور می‎کند که کسی یا کسانی غالبا چند مهاجر افغان را در آن حبس کرده و انتقام می‎گیرند؛ انتقام تجاوز به یک زن ایرانی را که در اطراف شهر تهران پس از تجاوز به قتل رسیده است. این اتفاق در حد تصور باقی می‎ماند. شخصیت داستان از وقوع آن تردید دارد؛ تردیدی که تا آخر هم‌چنان ادامه می‎یابد. به این صورت ابهامی ایجاد می‎شود که در کل کتاب تعمیم می‎یابد و تلویحا اشاره می‎کند که در واقعیت بودن جنایاتی که افغان‎ها به آن متهم‌اند نیز، جای تردید می‎تواند باشد.

نگاه پنجم

در رمان «از هرات تا تهران»، نمادگرایی به سود پیش‌برد داستان و القای مفاهیم مجرد، مورد استفاده قرار گرفته است؛ به‌طور مثال تصادف موتر‎ها، بیانگر نابه‌سامانی اجتماعی، خشونت و ناراضیتی‌اند. هنرها (نقاشی، شعر و رقص) نماد ارزش‎های معنوی‌اند که به حاشیه زندگی کشانیده شده و هنرمند از بازار رانده می‌شود. مردان معامله‎گر، «رجاله‌ها»یی که به‌جز سود و زیان به چیز دیگری اهمیت نمی‎دهند، نمادهای پست‌فطرتی و فساد‌اند.

نگاه ششم

با این‌که رمان «از هرات تا تهران» رمان موفقی است، ضعف‌های پیکر این رمان خوش‌ترکیب را خدشه‌دار ساخته است؛ مثلا شخصیت‎های اصلی رمان به‌طور ملموسی دوقطبی‌اند. سیاه‌سیاه و یا سفید‌سفید. پُرواضح است که نویسنده می‎کوشد شخصیت‎های سیاه‌و‌سپید ارایه ندهد، اما موفق نمی‎شود. کریم، نورمحمد و منوچهر چهرهای مثبت داستان و حاجی‌حبیب، صفر و حاجی‌محمد شخصیت‌های منفی رمان هستند که به حد قهرمان‎های خوبی‌وبدی تنزل کرده‌اند.

زنان، شخصیت‎های حاشیه‎ای‌اند؛ بدین معنا که نقش تا حدودی منفعل و تابع مردان دارند. با این‌که نویسنده می‎خواهد با ارایه شخصیت‎های لطیفه، مرجان و الهام شخصیت‌های تابو‌شکن با اندیشه‎های مستقل ارایه کند، اما موفق نمی‎شود. شخصیت‎های زن جریان‌ساز نیستند و نقش غیرسنتی‎شان در حرکات سطحی و چنداندیشه‎ای فمینیستی‎گونه خلاصه می‎شود. بنا کنش و واکنش ایجاد نمی‎کنند و بدین ترتیب فراتر از نقش سنتی زن در جامعه، عمل نمی‎کنند. لطیفه شخصیت مرکزی رمان حتا در رویا و تخیل وقتی در انزوای چاردیوار خانه است، نمی‏تواند نقش تعیین‌کننده و غیرسنتی داشته باشد. مثلا رقصی را که می‎توانست حداقل برای دوستانش به نمایش بگذارد، در انزوا اجرا می‎کند! مرجان دختر ایرانی که به کریم، نقاش افغان دل داده و عروسی کرده است، به‌جای عصیان در برابر عدم پذیرش حقوق انسانی‎اش، در برابر نابرابری و تبعیضِ حاکم تسلیم می‎شود و راه چاره را در «بی‌فرزند بودن» می‎داند. این در حالی است که شخصیت‎های زن در رمان ظرفیت‎های فراوانی دارند و می‎توانستند نبض داستان را به دست بگیرند و سنت‌شکن‌تر از آن‌که هستند، باشند.

نگاه هفتم

یکی از ضعف‎های اساسی رمان، حشو و زوایدی است که گریبان آن را گرفته است. به‌طور مثال فصل دراز بیست و سوم که حاجی‌حبیب در کشتارگاهش با صفر و حاجی‌محمد دیدار می‎کند. در این بخش معلوماتی که در پیش‌برد داستان نقشی ندارد، به خورد خواننده داده می‎شود و به‌جز سردرگمی برای مخاطب حاصلی ندارد. به‌ویژه که بعد از ایجاد گره‌افگنی و تعلیق، بالاخره روشن نمی‎شود که سرانجام این دید و بازدید، چه بوده است؟ و چه سودی که نورمحمد از آن زیاد حرف می‎زند، نصیبش می‎شود؟ همین‌گونه شخصیت الهام مانند تافته‎ای جدابافته‎، در متن رمان باقی می‎ماند و این حس بد به خواننده منتقل می‎شود که گویا نویسنده تنها برای مقایسه‎ی برخورد شهروندان سویدنی و ایرانی با مهاجران، از او استفاده کرده است. مقایسه‎ای که زیاد هم موفقانه صورت نگرفته و در روند داستان تاثیری ندارد.

نگاه هشتم

یکی از معیارهای سنجش رمان‎های خوب و موفق، شخصیت‎های معقول و پذیرفتنی آن‎هاست. اعمال آن‎ها باید باورکردنی و قابل پذیرش باشد ورنه، کل کار نویسنده تحت شعاع بدگمانی و ناباوری قرار می‎گیرد و از ارزش اثر کاسته می‎شود. در مجموع شخصیت‎های رمان «از هرات تا تهران» و اعمال آن‎ها پذیرفتنی است. اما رویدادی که می‎تواند اوج رمان باشد و شخصیتی که می‌تواند به یادماندنی‌ترین شخصیت رمان باشد، زیاد پذیرفتنی نیستند. «عیارانی» که یک‌باره در رمان پیدا می‎شوند، بر صفر، پسرش که به یک پسر افغان تجاوز کرده است و حاجی‌محمد که در تبانی با صفر و با رشوه و پارتی‎بازی حکم دادگاه را تغییر داده است، «عدالت» را اجرا می‎کنند!

نویسنده که خود نیز به آن‌چه نوشته است باور ندارد، با نگرانی می‎نویسد که «دروغ مسخره‎ای که مرغ پخته را هم به
خنده می‎اندازد!» و برای این‌که ماجرا را باورکردنی‎تر بسازد، در ادامه اضافه می‎کند که «تنها عقده و حسد می‌تواند انگیزه این بازی‌های خصمانه باشد.» اما علت و دلیلی برای «عقده و حسد» ارایه نمی‎کند و به اشاره‌های گنگ اکتفا می‎کند که قناعت خواننده را فراهم نمی‎سازد. هویت بخشیدن به «برزو» و توجیه این‌که او همان پسرک افغان است که از کودکی شاهد تحقیر و توهین هموطنان افغانش بوده، نیز قابل پذیرش نیست.

نگاه نهم

تا جایی‌که صاحب این قلم اطلاع دارد، به‌دلیل قوانین ایران، افغان‎ها نمی‌توانند صاحب خانه یا زمین شوند و یا حساب بانکی داشته باشند، فرزندان‌شان از تحصیلات برخوردار شوند و یا به مشاغلی رسمی بپردازند. همین‎گونه، افغان‎ها دارای حقوق شهروندی حداقل نیستند، آن‌ها حتا پس از ۳۰سال مهاجرت، هنوز هم به‌عنوان یک آواره‎ی جنگی محسوب می‌شوند. از همه بدتر، مقامات ایرانی به‌ویژه نهادهای امنیتی، با افغان‌ها گستاخانه، توهین‌آمیز و پرخاش‌گرانه برخورد می‌کنند. کم‌تر افغانی است که از زندان‎های ایران خاطره تلخی نداشته باشد، اما آقای نکومنش فرد، تلاش کرده به‌نحوی از رویارویی افغان‎ها با مقامات ایرانی در اثرش جلوگیری کند. در حالی‌که اشاره‌کردن به این مشکلات، چهره واقعی‌تری از زندگی افغان‎ها در ایران ارایه می‌کرد. در «از هرات تا تهران» یکی دوباری که افغان‎ها با مقامات امنیتی و رسمی رو‌به‌رو می‌شوند، خیلی فشرده است و در ذهن خواننده کنجکاو این سوال را طرح می‎کند که گویا نویسنده قصدا و بنا بر دلایلی نخواسته است خود را با نهادهای رسمی رو‌به‌رو بسازد

نگاه آخر

«از هرات تا تهران»

هم جز ادبیات تبعید است، چون نویسنده‎اش، یک تبعیدی است و هم به مهاجرت و خودتبعیدی  پرداخته است. از این‌رو در زمینه‎ی آثاری از این دست ماندگار خواهد بود. نکومنش فرد در کوره‌راهی گام گذاشته است که کم‌تر درنوردیده شده و هنوز قله‎های زیادی برای فتح دارد. اما شرح درد مهاجرت، به‌خصوص زندگی پرمشقت افغان‎ها در ایران که دردشان مضاعف است، کار یک یا دو نویسنده نیست. این دردها را باید با گوش جان شنفت و با خون نوشت

منبع

http://www.8am.af/index.php?option=com_content&view=article&id=27080:1391-06-03-16-11-27&catid=114:1390-05-17-16-35-15&Itemid=576

http://www.chendavol.blogfa.com/

 

http://www.payam-aftab.com/fa/news/20121/%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%C2%AB%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%C2%BB-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B4%D8%AF

 

http://simorghaf.com/?p=2621

 

http://tkg.af/dari/culture-and-art/literature/10262-بررسی-از-هرات-تا-تهران

 

http://www.ach.af/dari/book-review/3665-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AA%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86

http://www.payam-aftab.com/fa/news/20122/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%C2%AB%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%C2%BB-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86—%DB%B5-%D8%B9%DA%A9%D8%B3

 

http://rrb.af/?p=1966

 

http://kabulpress.org/my/spip.php?article138663

 

http://www.parastoemohajer.com/book/4198-rman-az-hrat-ta-thran-dr-kabl-nghd-shd.html

 

http://bokhdinews.af/cultural-and-arts/12013-وضعیت-مهاجران-از-هرات-تا-تهران-در-کابل-نقد-شد

http://www.howayda.com/post.php?id=540

http://www.shafaqna.com/afghanistan/afghanistan-literature/item/8145-%D9%88%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B4%D8%AF.html

Lämna ett svar