انجمن افغانها در سویدن | په سویدن کی دافغانانو ټولنه | Afghanska Föreningen i Sverige

مقالات

گزارش تجلیل از روز مادر در سویدن

گزارش تجلیل از روز مادر در سویدن

  انجمن افغانها در سویدن بتاریخ ۳۰ ماه می ۲۰۲۱ از روز مادر در سویدن با یک برنامه اختصاصی دیجیتالی و با شکوه  با اشتراک مادران سرشناس و فعال اجتماعی ـ  فرهنگی ، شخصیتهای فرهنگی ـ اجتماعی  و هنرمندان خوش صدای افغان هر یک ضیارهین و بصیر آرمان  برگزارنمود. این برنامه بطور دیجیتال از طریق فیسبوک افغانهای سویدن بطور لایف ( زنده ) حوالی ساعت دو بعد از ظهر( 14.00) آغاز شد و تا ساعت چهار عصرادامه یافت. در ساعت اول سخنرانی ها و خوانش ‍‍‍پیام انجمن جا داشت وسپس موسیقی زنده توسط هنرمندان اجرا گردید.

گردانندگی برنامه را خانم فریبا چرخی گوینده توانا و نطاق اسبق تلویزیون ملی افغانستان و مسوول شعبه فرهنگی انجمن افغانها در سویدن بعهده داشت.

پیام انجمن افغانها در سویدن بمناسبت روز مادر در سویدن :

هموطنان عزیز ! طوریکه میدانیم از مقام مادر در تمام دنیا پیوسته ارجگداری شده و یک روزی بنام مادر در اکثریت کشور های دنیا مسما گردیده است . این روزمادر  درکشور های مختلف ودر روز های گوناگون تبجیل میگردد. در کشور سویدن آخرین یکشنبه ماه می هر سال بنام ” روز مادر” مسما گردیده و همه ساله از سال 1919 بدینسو  از آن تجلیل بعمل می آید.  

بزرگداشت از مقام شامخ مادر در حقیقت تجلیل از نعمت زندگی و نعمت پرورش است. هستۀ خانواده بدست مادر پرورده میشود و در آغوش مادر است که انسان برای بار نخست با پدیدۀ آموختن آشنا میشود و اسرار زیستن را میآموزد. 
مادر نخستین آموزگار است. مادر است که آینده سازان را در دامان خود پرورش میدهد. در اصل بنیانگذار واقعی جامعۀ بشری مادر است و رشد شخصیت از دامان او آغاز میگردد. در واقع موفقیت های جامعه دستاورد، سعی، تلاش و کار خستگی ناپذیری آن فرزندان لایقی است که در دامان مادران با شخصیت پرورده شده اند.

بزرگداشت از این روز خجسته نه تنها ارجگذاری از فداکاری های مادرانی است که نسل های گذشته و امروزی را در دامان خود پرورش داده اند بلکه قدردانی و حمایت از آن مادران جوان نیز میباشد که امروز نسل فردا را در آغوش شان پرورش میدهند.

مقام مادر خیلی والاتر و بالاتر از آنست که صرفاَ یک روز را در تقویم بنامش مسمی کنیم.اما اختصاص این روز صرفاَ از آن جهت صورت میگیرد که از مقام شامخ او بزرگداشت و قدردانی صورت بگیرد و از ارزش بی انتهای او یادهانی.

تبجیل  از روز مادر در کشور های مختلف به اشکال گوناگون صورت میگیرد. در سویدن نیز این روز به سبک اروپایی تجلیل میگردد ولی در کشور ما افغانستان که بتاریخ 24 جوزا همه ساله تجلیل میشود ، بزرگداشت از این روزبه گونه دیگری انجام می پذیرد. انجمن افغانها در سویدن با درنظر داشت این تفاوت ها برنامه ویژه امروزی را که شامل دو بخش صحبت ها و موسیقی میگردد ، به افتخار این روز خجسته برگزار مینماید.

انجمن افغانها در سویدن این روزخجسته مادر,این لطیف ترین گل بوستان هستی را  به تمام مادران عزیز افغان مان و تمام مادران در سویدن تبریک گفته و به روح آن مادرانیکه دیگر در جمع ما نیستند ، اتحاف دعا نموده و روح شانرا شاد میخواهد.

روز مادر گرامی باد !

نیک مرغه  دی وی د مورپرتمینه ورځ!

***

پیام خانم راحله آتش اولین مسوول شعبه زنان انجمن افغانها در سویدن ( مدت طولانی این مسوولیت را بعهده داشتند) بمناسبت روز مادر که با تاسف نظر به مشکلات تخنیکی نتوانستند صحبت کنند و اینک پیام شانرا به سایت افغانها غرض نشرفرستاده اند.

درود واحترامات قلبی ام را خدمت تک تک عزیزان ‌و دوستان گرامی ام درین خجسته روز، روز تجلیل از مقام والای مادر ابراز می نمایم. مسرورم که فرصت آن به من داده شد تا نکاتی چند به احترام مادر این الاهه ی آسمانی واین زیباترین موجود زندگی بیان نمایم. من راحله آتش یکی از معلمین متقاعد افغانستان ‌مسوول اسبق انجمن بانوان افغان در شهر استاکهولم ‌مادر پنج فرزند هستم. من احساس یک مادر در قبال فرزندش را با چند سطری ویا چند صفحه ی بیان نمیتوانم ، این احساس انتها ندارد ، تا زمانیکه مادر است ای عشق در وجودش جاریست. جا دارد به یاد مادران عزیزمان که دیگر در بین مان نیستند سر تعظیم فرود آورده روان شان را شاد ‌یاد عزیزشان را گرامی داریم. درین لحظاتی که ما این روز خجسته را تجلیل می کنیم بی جا نمی بینم درود بی پایانم را خدمت مادران قهرمان سرزمین به خون نشسته ام که هر روز شاهد جنگ ها ‌و حوادث اسفناک خانمان سوزند تقدیم نمایم.

معرفی کتاب: صلح ، حقوق و حاكميت قانون

بنام خداوند جان و خرد !
انجمن حقوقدانان در افغان در اروپا همه ساله كنفرانس علمى – را تحت عناوين مختلف و مبرم براى افغانان و افغانستان داير مينمايد . در سال ( ٢٠٢٠ م ) بنابر شيوع وسيع وايروس كرونا ، تدوير كنفرانس ممكن نگرديد و برمبناى نظرات خبره گان شوراى رهبرى انجمن تصميم اتخاذ نمود ، تا مقالات پژوهشى خبره گان حقوق و دانشمندان ورجاوند ، بشكل كتاب منتشر گردد .
در سال ( ٢٠١٩ م ) در كنفرانس علمى – مسلكى انجمن منعقده در كشور شاهى بلجيم ، بخاطر دستيابى به صلح واقعى و پايدار ، انجمن صلح « ارزش محور » ( برخلاف شخص ، قوم و تنظيم محورى ) را پيشنهاد و اصل :
دفاع از جمهوريت ، در برابر امارت را مطرح نمود ، كه خوشبختانه به بحث محورى و گفتمان عام مبدل گرديد ، در تداوم ان عنوان كنفرانس امسال كه اكنون ، عنوان كتاب مى باشد ، مرتبط به نياز و ارمان واقعى مردم ما ، بخاطر دستيابى به صلح پايدار :
صلح ، حقوق و حاكميت قانون پيشنهاد گرديد ، كه مجموع مقالات مندرج در كتاب ، زوايايى مختلف موضوع را به بررسى گرفته است .
درین كتاب كه بشكل ديجيتال از طرف انجمن حقوقدانان افغان در اروپا ، گردیده ، ابعاد مختلف مرتبط به عنوان ، بشكل مشروح در مقالات علمى و تحقيقى خبره گان حقوق ، و دانشمندان بلند مرتبت ، بازتاب يافته و انگيزه نشر كتاب در احوال جارى بخاطر چگونگى دستيابى به صلح پايدار و واقعى ( صلح مثبت ) در ياداشت مبسوط رييس انجمن ، محترم ميرعبدالواحد سادات بيان گرديده است .
كمال افتخار است كه ، ياداشت حقوقدان بزرگ و مجرب ، استاد سابقه دار فاكولته حقوق و علوم سياسى ، جناب پوهاند دوكتور فاضلى سراغاز نوشته دانشمندان گران ارج مى باشد .
از دانشمند بلند مرتبت جناب محق كه دست بالايى در علوم اسلامى ، تاريخ و فرهنگ دارد ، مقاله ارزشمند تحت عنوان « طالبان م نظام اسلامی – از شعار تا محتوا » در کتاب وجود دارد .
مقالات سابقه داران و پيشگامان نهضت زن و حقوقدانان برجسته و فرهيخته ، محترمه صفيه حسابى حقوق ، محترمه بلقيس تابش و محترمه عفيفه جان « ازادزوى » در كتاب ، وجاهت اين اور را مضاعف ساخته است .
جناب دوكتور مجاز استاد سابقه دار پوهنحى حقوق و علوم ، « مكانيزيم صلح » را تدوين و همراه با نوشته شان بنشر رسيده است .
نوشته هاى پر ارزش از حقوقدانان سابقه دار و ديپلوماتان مجرب ، جناب ظريف ، جناب نبيل باركزى ، جناب فرمان معاون انجمن ما و جناب ابوى رييس شوراى افغانان مقيم دنمارك درين اثر و جود دارد .
مقاله مبسوط از پژوهشگر مسايل افغانستان و رييس شوراى همبستگى افغانهاى خارج از كشور جناب دوكتور خالدى ، در تحليل و ارزيابى « روند تجدد طلبى و ديموكراسى در تقابل با ارتجاع و ديكتاتورى » داريم .
قوانين عدالت محور و رعايت حقوق مدنى در حكومت دارى نوين را ، قاضى سابقه و قانون دان ارشد جناب قضاوتپوه صميم و عضو گران ارج رهبرى انجمن به بررسى گرفته است .
شخصيت ارجمند علمى و ملى وصاحب اثار ارزشمند و حقوقدان سابقه دار ، جناب ولى ، مقاله « صلح در پرتو قانون » را تحرير نموده است.
حقوقدان و كارشناس حقوق بين المللى جناب دوكتور پامير بر موضوع مبرم « د افغانستان شخړه او نړیوال بشرى حقوق » نوشته ارزشمند دارد.
اماج نوشته حقوقدان بلند مرتبت و نويسنده گرانقدر جناب فيض ، اثار حقوقى موافقت نامه دوحه است .
جناب عزيز پور در نوشته شان مفهوم و انديشه دولت قانون سالار را همجانبه بررسى نموده است .
نوشته حقوقدان سابقه دار جناب پوهنيار دهزاد معاون و منشى انجمن معطوف بر مسايل حاكميت قانون ، تقسيم قدرت و مسؤليت و شهروند در قرارداد اجتماعى مى باشد .
دوستان گرانقدر كه علاقمند دريافت كتاب باشند ، بنویسندتادر ايميل و يا در مسنجر بخدمت شان گسيل ميگردد .
با حرمت
دارالانشای انجمن
منبع : فیسبوک جناب عبدالواحد سادات رئیس انجمن حقوقدانان افغان در اروپا
غرض مطالعه کتاب لینک زیر را کلیک و دونلود نمایید:

تصورات و ناتوانی های یک شهروند

تصورات و ناتوانی های یک شهروند:

پیش درآمد: نقشهایی را که من بعنوان یک شهروند افغانستان در اینجا به خود انتخاب کرده ام بسیار غیر معمول و شاید برای دوستان تعجب برانگیز باشد ؟اما در بعضی مواقع نیاز است تا برای توضیح یک موضوع پیچیده به آن بپردازی.

خواستم خود را سنگی تصور کنم که مرا به سوی کودکی  پرتاب میکنند تا بر فرق او فرود آیم و بدن او را متلاشی کنم ولی مولکول (مالیکول) های وجودم نظم خود را از دست میدهند و مرا به جایی که باید باشم   ( کوه ) پرتاب میکنند نه بر فرق کودک.

  رفتم خود را پولاد فرض کردم که از من شمشیری درست میکنند تا گلوی کودک دشمن را ببرم اما در این مورد هم مولکول(مالیکول) های تشکیل دهنده من به جنبش می آیند و آنقدر گرم میشوند که مرا ذوب میکند و نمی گذارند به کودک آسیب برسانم.

در مرحله سوم خود را در موقف یک حیوان درنده ی جنگلی قرار دادم که با کودکی تنهایی در میانه جنگل برخورد میکنم و به اساس اقتضای ماهیت وجودی ام باید به آن حمله میکردم و بدنش را پاره پاره و تناول میکردم اما در آن لحظه، غریزه مادری ام فعال شد و به فکر کودک خود افتادم که بدست انسانی اسیر میشود تا اورا بکشد و تصور این صحنه مرا از حمله به آن کودک باز داشت.

در بدترین حالت ممکن خود را در موقف یزید تصور کردم و خواستم دستور دهم تا همه حسین ها و علی های هر زمانه را معدوم کنند اما ضمیر ناخودآگاه ذهنم به من هوشدار داد که دست نگهدار!

یکبار گناه بزرگ را مرتکب شدی و دوباره این اشتباه را تکرار مکن و آنگاه قلم ام را روی کاغذ گذاشتم و از این دستور ابا ورزیدم.

در جای دیگر فکر کردم یک طالب منصف هستم و بر حسب دستور باید هرچه مکتب و مدرسه است تخریب کنم و شاگردان و معلمان اش را به رگبار ببندم اما یکبار به ذهنم خطور کرد که به من گفته اند که کار من در جهت رضای الله است اما اولین دستور های خداوند به پیامبرش قلم و خواندن است. پیامبر خودش آموختن علم را برای زن و مرد فرض دانسته حتی اگر آن آموزشگاه در دورترین نقطه دنیا هم قرار داشته باشد اما اگر این آموزشگاه در دشت برچی قرار داشته باشد چه نیازیست به رفتن به دور دست ها؟

آنگاه از دستور سر باز زدم و به توصیه پیامبر و امر خداوند عمل کردم.

در جابجایی دیگر خود را (فردی متعصب) فکر کردم که در اوج قدرت هستم و موقف قدرت به من حکم میکرد که تاجیکها را به تاجیکستان، ازبیک ها را به ازبیکستان و هزاره ها را به گورستان بفرستم اما سرگذشت کارگری دوبی و قطر و عربستان و زیر منت زیستن پاکستان به خاطرم آمد که ما را نه حقوق متعادل می دادند، نه صاحب ملک و املاک خود بودیم و حتی ما را انسان نمیدانستند به همین خاطر هموطنان خود را در مقایسه آنها بهتر یافتم و جلو وسوسه های شیطانی نفسم را گرفتم و با وصف در دست داشتن قدرت به خود اجازه ندادم تا حقوق دیگران را ضایع کنم.

در مکان دیگر خود را (یک فرد متعصب جدایی طلب)  یافتم و به این فکر افتادم که تمامی افتخارات گذشته این کشور مال گویشگران زبان فارسی است اما دیگران آن را تصاحب کرده اند، هم خود و هم زبان ما را بیگانه میدانند.

پس بهتر است این کشور را تجزیه کنیم و افتخارات گذشته خود را دوباره بازسازی نماییم اما دیدم که اقوام افغانستان آنقدر به هم عجین و در هم تنیده اند که جدایی آنها نا ممکن است پس بهتر است به تکثر در جامعه احترام بگذاریم و از مطالبه حق خود هم منصرف نگردیم.

و در آخرین نگاه خود را به عنوان یک داکتر هزاره تلقین کردم که یک طالب انتحاری را که در جریان حمله انتحاری یِ که خودش مجری آن بوده اما کشته نشده ولی به شدت زخمی است و او را نزد من می آورند تا او را معالجه نمایم.

با وجودیکه من هزاره هستم و میدانم که طالبان جنایتهای بیشماری را در حق هزاره ها مرتکب شده اند، احساسات ام را در مسئولیت طبابت ام دخیل نمیسازم و آن طالب را معالجه میکنم تا شاید به پاس این خدمت به او ندامت دست دهد، هم خودش از راه غلط بر گردد و هم دیگران را تشویق نماید( پاسخ شمسیه به پرسش خبرنگار بی بی سی فارسی )

من در اجرای تمام نقش های ذکر شده فقط با یک لحظه تفکر توانم را از دست دادم.

در تعجب ام از اینهایی که این همه آدم میکشند و حتی به کودکان و زنان هم رحم نمیکنند از کدام جنس اند؟

نویسنده : س خ  فطرت

تجلیل از سالروز استرداد استقلال افغانستان، تقابل مدرنیته و سنت

سیدخداداد فطرت

امروز شنبه ۱۹ آگست ۲۰۱۷ مصادف است به ۲۸ اسد، نود و هشتمین سالروز استرداد استقلال کشور.
در سال ۱۹۱۹ میلادی در چنین روزی به همت شاه امان الله، یکی از رهبران جنبش مشروطه خواهی که در زمان خودش یک جنبش پیشرو به حساب میآمد، استقلال سیاسی افغانستان به دست آمد.
مسلم است که در این خواست میهنی همه اقشار آزادیخواه و میهن دوست او را همراهی کردند تا مبارزه طولانی علیه استعمار انگلیس به ثمر نشست.
شاید برای بسیاری از هموطنان مطرح نمودن مقوله استقلال آنهم در شرایطی که کشور زیر سلطه غیر مستقیم امریکا و مداخلات همسایگان قرار دارد خنده آور به نظر برسد و از جانب دیگر در عصر جهانی شدن که تکنولوژی معاصر تمام کشورهای جهان، اعم از کوچک و بزرگ را مانند حلقه های یک زنجیر به هم وصل کرده است واژه استقلال مفهوم قدیم خود را از دست داده باشد، پس پرسش به میان می آید که چرا ما افغانها باید همه ساله این روز را تجلیل و از کارکردهای رهبر این حرکت، شاه امان الله تقدیر به عمل اوریم؟
ادعا نداریم که حتی بعد از حصول استقلال و حتی در عصر امانی هم افغانستان استقلال کامل داشته است ولی داشتن این نیت کاملن از عملکرد شاه امان الله و همکارانش در دولت وقت متبارز بود.
شاه امان الله مرد شجاعی بود و به عوض اینکه به اساس سنتهای اجتماعی انزمان از خط اسلافش پیروی نماید، به عملکردهای زشت اسلافش خط بطلان کشید و حتی گفته میشود که در قتل پدرش دست داشت تا بتواند روزنه ای برای یک حرکت نوین و پیشرو باز شود و در سالهای بعد در زمان حاکمیت اش این ایده را در عمل پیاده کرد.
او علیه سنتهای خشن و محدود کننده که همیشه جامعه را در وضع موجود نگه میداشت ایستاد و تلاش کرد که اوضاع را رو به جلو تغییر دهد.
شاه امان الله نه از روحانیون تزویرگری که اسیر سنتهای دینی بودند ترسید و نه از متنفذینی که اسیر سنتهای قومی و قبیلوی بودند مرعوب گردید.
او با شجاعت خط مشی یک حکومت پیشرو و پاسخگو را اعلام کرد و داشت به آن عمل میکرد.
در حکومت امانی ،قانون برده داری که براساس فرمان پدربزرگش عبدالرحمن که بردگی هزاره ها را رسمیت بخشیده بود لغو شد، قانون شهروندی که بر اساس این قانون، برای تمام شهروندان افغانستان صرف نظر از قومیت، ملیت، مذهب، دین و جنسیت شان حقوق برابر قابل شده بود، تدوین گردید. 
زنها برای اولین بار حق یافتند که از محیط خانه بیرون بیایند، کار و تحصیل نمایند و طرز لباس پوشیدن خود را به میل خود انتخاب نمایند. برای اهل هنود حقوق برابر در نظر گرفته شد.
برای مدرن سازی افغانستان قدم هایی برداشته شد.
کوشش صورت گرفت تا تکنولوژی نوین وارد افغانستان شود و برای تربیه کادرهای فنی اعم از دختر و پسر تعدادی برای تحصیل به خارج فرستاده شد.
اینها همه اقداماتی بودند که باورهای ایستا و تعبدی دینی گروهی از ملایان را که زالو صفت خون مردم سنت باور را می مکیدند به چالش کشاند. کارکردهای دولت امانی سنتهای قومی و قبیلوی را که زنان را در اسارت قرار داده بود و فروش و حتی کشتن دختران را جایز میدانست زیر سئوال قرار گرفت.
دیدگاه دولت امانی پیشرو و انسان محور بود ولی دیدگاه گروه مقابل ایستا و سنت محور.
تقابل بین این دو دیدگاه باعث شد، نیروهای استعماری را که تازه کنترول مستقیم افغانستان را از دست داده بودند، بیدار نماید و از این تضاد و تقابل به نفع خود استفاده نمایند. آنها که به زیر و بم جامعه افغانی آشنایی داشتند خوب میدانستند که کدام نیروها را تطمیع و تحت تاثیر قرار داده میتوانند و از آنرو دست به کار شدند.
قشر آخوند و ملا و روحانی که همیشه محتاج و مزد بگیر بوده اند و به جای تعقل از احساسات پیروی میکردند، اگر، هم شکم شان سیر شود و هم خوراک ذهنی برای شان داده شود مشبوع میشوند و به فرمان بادار دست به هرکاری میزنند.
بنائن این قشر بهترین گزینه مناسب برای انجام عملیات انگلیس علیه دولت امانی بود.
ازاینجا بود که لشکر ملاها که در میان جامعه نا آگاه و سنتی از احترام برخوردار بودند و هنوز هم هستند به خدمت گرفته شد و از طریق مساجد و منابر تبلیغ نمودند که شاه امان الله از دین اسلام خارج شده است.
جالب اینجاست که کفار می آیند و برای یک فرد مسلمان میهن دوست فتوای کفر صادر میکنند.
گرچه این فتاوی از سمت جنوب و شرق صادر شد ولی به سرعت گسترش یافت و در شمال هم سرایت کرد.
در شمال کابل شخص یاغی صفتی به نام حبیب الله کلکانی زندگی میکرد و به بچه سقا معروف بود نیز زیر تاثیر تبلیغ روحانیون محل رفت و بنای بغاوت نهاد و بعد که مورد توجه انگلیس قرار گرفت و تمویل گردید به بسیج نیرو پرداخت و کابل را در غیاب امان الله خان تصرف کرد و به تصور خود حکومت تاجیک را بنا نهاد.
در زمان نه ماه حکومت حبیب الله کلکانی مانند دوره حکومت مجاهدین در افغانستان آنارشیسم حاکم بود. انگلیسها که توانسته بودند شاه امان الله را توسط ”بچه سقا” از صحنه بیرون کنند، دوباره به سراغ هم پیمانان سنتی شان رفتند و نادرشاه را که افسر ارتش بود تقویت کردند تا در درنتیجه حبیب الله کلکانی را وادار کردند تا به سمت شمالی فرار کند و قدرت حکومت را بدست بگیرد. نادرشاه چندی بعد از تثبیت قدرت در کابل، حبیب الله کلکانی را به واسطه قسم خوردن به قرآن فریب داد و به کابل کشاند و او را به دم توپ بست.
در واقعیت امر، حبیب الله کلکانی دو بار به واسطه قرآن فریب خورد:
اول اینکه قرآن او را علیه امان الله شورانید و همه چیز به نفع انگلیس تمام شد و بار دوم سر او را به باد داد.
طرفداران حبیب الله کلکانی او را به القاب عیاری از خراسان و امیر یاد میکنند ولی این القاب با عملکردی که او از خود به جا گذاشته همخوانی ندارد.
در واقع تقابل امان الله خان و حبیب الله کلکانی تقابل مدرنیته و سنت تعبیر شده میتواند و این تقابل تا هنوز ادامه دارد.
امان الله در صد سال قبل نماینده نسل امروز بود و آنچیزهایی را که امان الله میخواست در وطن پیاده کند هنوز هم تحقق نیافته است. خواست نسل تعلیم یافته امروز با خواسته های امیر امان الله بسیار نزدیکی دارد به همین خاطر چالشهایی را که امان الله خان در جامعه سنتی آنروز ایجاد کرد هنوز هم تازه گی دارد و ما هم با آن دست و پنجه ترم میکنیم.
حبیب الله کلکانی نماینده بخشی از جامعه بود که بالاتر از تکالیف شرعی غسل جنابت و طریق وضو گرفتن و آداب مستراح رفتن چیز دیگری را بلد نبودند که امروز در قالب مجاهد، طالب و داعش فعالیت می نمایند.

یکی از ارمغانهای دولت امانی برداشتن برقع و آزادی پوشش زنان بود که بسیار عکس العمل ایجاد کرد و امان الله اول از خانواده خود شروع کرد ولی موفق نشد که در دیگر بخشهای جامعه تسری دهد.
اماعقبگرایان در این بخش تا هنوز با سبوتاژ و استفاده از کلمات مزورانه ننگ و غیرت و حجاب اسلامی و غیره نبض جامعه را در دست خود نگهداشته اند و با یک حرکتی که خلاف میل آنها صورت گیرد به تکفیر رو میآورند.

در این روز ها در استانه تجلیل از ۹۸ مین سالروز استقلال کشور تقابل مدرنیته و سنت خیلی متبارز گردیده است. خانم آریانا سعید آوازخوان پرآوازه افغان نماینده نسلی از زنان افغان که به اسارت زن در خانه و زیر برقع معترص اند، تصمیم گرفت که به مناسبت روز استقلال بزرگترین کنسرت خود را در غازی استادیوم کابل دایر نماید و درآمد پولی این کنسرت را به آوارگان دره میرزااولنگ تقدیم نماید. سوژه آریانا تجلیل از روز استقلال و بدین بهانه شاد ساختن روان پژمرده مردم خسته از جنگ و حملات انتحاری قلمداد گردید ولی این نماینده تجددخواهی و طرفدار آزادی زنان از اسارت سنت و مذهب با عکس العمل نوادگان حبیب الله کلکانی و پیروان طالب و داعش مواجه گردید.
آنها که در اصل، مراسم تجلیل از کارنامه های شاه امان الله را نشانه گرفته بودند، کنسرت آریانا سعید را بهانه کردند و تا توانستند برای لغو این کنسرت توطئه و شایعه پراگنی کردند. تا حدودی هم موفق شدند تا ملاهای مزدبگیر را جمع نمایند، از آنها عکس بگیرند و پخش کنند که گویا نشان دهند که به اصطلاح علمای دین مخالف برگزاری این کنسرت هستند چنانچه شیوخ مزدبگیر ایران نیز به همینوال در مقابل جشنواره دمبوره در بامیان ابراز مخالفت کردند ولی هیچکدام نه آریانا سعید و نه مسئولین برگزاری جشنواره دمبوره بامیان عقب نشینی نکردند و با شجاعت ایستادند تا نشان دهند که دیگر مردم آگاه شده اند و به حرف این مزورین تاریخ بشریت گوش نمیدهند و خود شان تشخیص میدهند که چه کاری را بکنند و چه کاری را نکنند.
یادآوری از کنسرت آریانا سعید در این نوشتار از این لحاظ حائز اهمیت است که: 
۱ عنوان کنسرت تجلیل از سالروز استرداد استقلال کشور بود
۲ درآمد ناشی از کنسرت برای کمک به آسیب دیدگان ذره میرزااولنگ اختصاص یافته بود.
۳ اینکه آریانا به نماد ایستادگی و مقاومت در مقابل مردان زن ستیز افغان و ملاهای فاسد عالم نما مبدل شده است ورنه خانمهای دیگری هم، همه روزه برنامه تلویزیونی و کنسرتی دارند ولی هیچ نامی از آنها برده نمیشود.
خلاصه کلام: 
از کارنامه شاه امان الله به خاطری تجلیل میگردد که روح ترقیخواهی او در کالبد نسل امروز زنده است و با زمان به پیش میرود.

در باره ماه مبارک رمضان واغاز آن

بسم الله الرحمن الرحیم.
فمن شهد منکم الشهر فلیصمه!
دوستانی زیادی تماس گرفته و در باره ماه رمضان و آغاز آن سوال کردند. بجا میدانم که در این صفحه عرضه دارم که بنا به رصد نجومی کاملن روشن است که امروز ماه در آسمان استکهلم تولد شده و چون در روز تولد امکان رویت ( دیدن ) ماه وجود ندارد بناءفردا که دوشنبه است امکان رویت در صورت دقت وجود دارد و چون رویت اول ماه در زمان غروب روز ممکن است بنا روز سه شنبه ( اما دولت افغانستان روز دوشنبه را روز اول ماه مبارک رمضان اعلام نموده است ـ سایت افغانها )را میتوان به نیت آغاز ماه مبارک رمضان رزوه را شروع کرد.
و دوستان برای اطلاع میتوانند به آدرس stockholm månuppgången رفته و اطلاعات دقیق را مطالعهفرمایند. 

 

و اما در باره زمان شروع ( امساک ) و پایان( افطار )در کشور های که روز غیر متداول دارند!
راه حل اول و معمول که هرکسی به فتوای مجتهد مرجع تفلید و مفتی مورد اعتماد خود عمل کند!
که امروزه همه مفتی ها و مراجع سایت های انترنتی دارندو با مراجعه به ان آرا و نظرات انها را در یافت میتوان کرد!
2- جاهایی که زمان مشخص( طلوع و غروب ) دارند! مثل استکهولم و یا هر شهری در هر کشوری به سایت طلوع و غروب آفتاب در آن شهر رفته و طلوع و غروب را جستجو کنید مثلن stockholm soluppgången مراجعه کرده تا حد اکثر با احتیاط یک ساعت قبل از طلوع یا soluppgången شروع روز( امساک ) نموده و با احتیاط بین ده تا بیست دقیقه پس از غروب یا solnedgången روزه خود را افطار نمایند.
3- با نزدیک ترین شهر و کشوری که افق متعادل دارد اقتدا نمایند. البته بعضی ها فتوا به نزدیک ترین کشور اسلامی داده اند! و بعضی فتوا به اروپای مرکزی ( وین اطریش )
4- هم آهنگ کردن با وقت مکه البته به این معنی که طول روز را به وقت مکه در نظر گرفته و بعد با شهر خود تطبیق نمایند! به این گونه که ظهر شهر خود را معیار قرار داده و نصف زمان روزه را پیش از آن و نصف دیگر را بعد از آن قرار داده که زمان شروع
( امساک ) و افطار مشخص میشود.
و راه حل آخر .
چنانچه به هیچ کدام توان عمل و انجام روزه داری نبود با عمل به آیه ( یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر) همه ماه رمضان را افطار کرده قضایی آنرا در روز های سال و پیش از رسیدن ماه رمضان بعدی بجا بیاورند. و هم چنین است کسانیکه مریض و یا در سفر میباشند. به آیه ( و من کان مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر ) عمل و روزه خود را افطار کرده تا رمضان بعدی قضایی آنرا بجا بیاورند.
و اگر پیش از رمضان بعدی امکان بجا آوردن قضا روزه نبود فدیه پرداخت نمایند و آن 750 گرم مواد غذایی مورد استفاده در اوقات روزمره ماه است.
که غیر از فطریه ذکات که در آخر ماه رمضان پرداخت میشود میباشد !
قابل توجه!!!!
چون هر کس توان شخصی خود را میداند! چنانچه توان روزه گرفتن را به هر دلیل ندارد و باید فدیه بدهد ترجیحن و مقبول تر است که در طول ماه رمضان به مستحقین کمک و فدیه خود را برساند تا خانواده ها و کسانیکه توانایی خرید ندارند و این ماه را روزه میگیرند کمکی برایشان باشد.
از خداوند قبولی عبادات و روزه نماز های همه را خواهانم.
بنده کوشیدم تا هر چی ساده تر و قابل فهم تر بنویسم!
اگر سوالی در زمینه باشد در خدمتم
با درود بر همه بندگان خدای مهربان.

سید حسین اصغری مسوول امور دینی و اجتماعی انجمن افغانها

شاه امان الله خان و استرداد استقلال افغانستان

 

غرض مشاهده عکس های زمان اعلام استقلال و جلوس امان اله خان به اینجا کلیک کنید

استرداد استقلال افغانستان با نام امان اله خان ارتباط ناگسستنی دارد. امان الله خان یکی از شاهان مشروطه خواه و آزادی طلب بود. او از اغاز سلطنت موضوع استقلال افغانستان را در صدر برنامه های کاری اش قرار داد. امان الله خان زمانیکه در ۳ مارچ ۱۹۱۹ تاج شاهی را به سر می کرد، چنین اعلام نمود

 به آن شرط این تاج و تخت را می پذیرم که شما با اندیشه ها و افکار من همکاری کنید. حکومت افغانستان باید از نگاه داخلی و خارجی

کاملاً مستقل و آزاد باشد

در رابطه مقاله زیر پیشکش میگردد

استقلال سياسي افغانستان محصول و ثمره قريب بيك قرن مبارزات قهمرانانه و مقاومت جان بازانه فرزندان اين مرز بوم است كه در نتيجةجان فشاني هاي هزران شهيد گمنام اين سرزمين بدست آمده است. در اثر همين مقاومت و مبارزات بود كه ملت ما به تمام جوامع تحت سيطره و در بند بهترين نمونه والگوي آزاد منشي و عشق به ميهن و استقلال ثابت شده است

طوريكه تاريخ گواه است، مردم كشور ما نود وشش سال پيش از امروز حقانيت راه و عاليترين احساس پاك وطن دوستي و عشق به ميهن را طي سه جنگ خونين افغان و انگليس «جنگ اول افغان و انگليس» جنگ دوم افغان و انگليس و جنگ سوم افغان و انگليس» به جهانيان به نمايش گذاشتند و اين جنگ هاي نا برابر و طولاني را كه از سال 1839 م الي 1919 م ادامه پيدا كرد كه بالاخره به نفع مردم افغانستان در امر حصول و كسب آزادي سياسي از بريتانيا كبير كه آفتاب در قلمروش غروب نميكرد پايان يافت انگليس ها وادار به قبول استقلال سياسي افغانستان گرديد.
در جريان مذاكرات راولپندي كه بين علي احمد خان وزير داخلة وقت افغانستان و سر هملتن گرافت سكرتر امور خارجه هند برتانيوي در هند بوقوع پيوست انگليس ها استقلال افغانستان را مورد تأئيد قرار داند كه امضاي اين قرار داد تاريخي مصادف بود به 18 اسد سال 1297 هـ ش چند روزي را در بر گرفت تا اين كه اين سند در داخل كشور از طرف شاه امان الله خان توشيح و منظور گردد. به روز 28 اسد سال 1298 آخرين سند استرداد استقلال كشور در قصر زرافشان واقع بوستان سراي سابق كابل واقع پارك زرنگار امروز از طرف شاه امان الله خان منظور گرديد و شاه بعد از امضاي اين سند از مردم كشور خواست تا ااز اين روز بمثابهء «جشن ملي» استقبال نمايند.
امروز كه از استقلال كشور نودو شش سال سپري ميشود. نام اين شخصيت بزرگ ملي و فدا كار را مردم ما با تكريم و احترام بر زبان مي آونرد و مقام والاي اين آزاد مرد را شايسته ميدارند.
اعليحضرت شاه امان الله خان غازي، مردي روشنفكر، صاحب نظر و متواضع، انسان صميمي و مردم دوست و به استقلال و اعتلاي كشور سخت دلبسته و عاشق بود.
رفتار و پيش آمد او با مردم و روشنكفران و تحول طلبان حتي قبل از رسيدن به پادشاهي مورد توجه عامه مردم بوده و مردم و و او را محبوب القلوب همه ساخته بود. همين سجاياي عالي او بود كه عناصر آگاه و چيز فهم كشور بدور او كه با آنها علايق دوستانه و روابط داشت، حلقه زدند و او را به رهبري جمعيتي كه بعد ها بنام «جوانان افغان» يا «مشروطه خواهان دوم» ياد شدند، بر داشتند.
به همين مناسبت نام شاه امان الله غازي به نام «جوانان افغان» يا «مشروطه خواهان دوم» نيز پيوند ناگسستني دارد و هر كسي كه بخواهد تاريخ مبارزات مردم افغانستان را در سه دهة اول قرن بيست مورد پژوهش و بررسي قرار دهد، ناگزير است تا از مشروطه خواهان اول و دوم و در راس جمعيت «جوانان افغان» از شاه امان الله خان بمثابه شخصيت ترقيخواه، ميهن دوست و محصل استقلال كشور ياد آوري نمايد.
دكتور اسد الله حبيب در مقدمه رسالة «دوره اماني» نوشته است» «در حاليكه هر گز قصد بزرگداشت و آرايش رخداد ها را ندارم، نميتوانم فراموش نمايم كه براي امان الله خان نيز نمونه هاي ستم و بيداد معامله با انگليس وجود داشت و آن راه ها در تاريخ كشو ما كوبيده تر و هموار تر بود تا سنگلاخي كه او بر گزيد و سلطنت را بر آن گذاشت.» داكتر اسد الله حبيب مي افزايد: به نظر من امير موصوف مانند اسلاف خويش همه مساعي را براي بر انداختن رقباي سلطنتي صرف نه نمود، بلكه از حلقهء حفظ قدرت بيرون جست و به كار هاي بزرگي مانند استرداد استقلال، ترقي و پيشرفت كشور، رشد علوم و فرهنگ، فراهم آوري رفاه مدني معاصر براي مردم دست يا زيد. اما اقدامات وي با عادت ديرينه جوامع شرقي برابر نبود و هم به چشم دول غربي غير عادي و خشن مي آمد و شجاعت و عشق داغ او به پيروزي آرمان هايش بدون شك كينه انگيز بوده است.»
بدون شك هر گاه او بر ضد انگليس به خاطر استقلال كشورش مردم را به قيام و جهاد دعوت نميكرد و مانند اسلافش با انگليس كنار مي آمد، شايد تا زنده بود يعني تا 1960 م كه سال وفات او است. پاد شاه افغانستان باقي ميماند و تا وقتيكه انگليس نميخواست، هيچكسي براي جانشيني او قد علم نميكرد. اما او كه عاشق استقلال و سربلندي ميهن و آزادي مردم وطنش بود، و تاج و تخت را در قدم آزادي مردم وطنش گذاشت و در اولين هفته تا جوشي خود در نطق چند ساعته اش خطاب بمردم شرافتمند كابل در مسجد عيد گاه از استقلال عام و تام افغانستان سخن گفت و سلطنت خود را مشروع به كسب استقلال كامل كشور اعلان نمود و گفت: «اول بر همه رعاياي صديق ملت نجيب خود، اين را علان و بشارت ميدهم كه من تا سلطنت افغانيه را بنام استقلال و حاكميت داخلي و خارجي افغانستان به سر نهاده ام، سپس از مردم آزادهء افغان، طلب كرد تا او را در تحقق اين ارمان بزرگ ملي ياري و مدد رسانند. اعلطحضرت امان الله خان در يك نطق ديگر در مسجد عيد گاه خطاب به عساكر و مامورين شهر كابل در حاليكه دريشي سفر بري به تن داشت گفت: «ملت عزيز من:‌من اين لباس سر بازي را از تن بيرون نمي كنم تا كه لباس استقلال را براي مادر وطن تهيه نسازم.» من اين شمشير را در غلاف نمي كنم تا كه غاصبان حقوق ملتم را به جاي ننشانم. «اي ملت عزيز واي سربازان فدا كار من: بياييد: آخرين هستي خود را براي نجات وطن، بياييد تا كه سرهاي پرغيرت خود را براي خلاصي وطن فدا سازيم.
مردم مسلمان و استقلال طلب افغانستان نيز به اين نداي جان بخشاي پادشاه جوان خويش لبيك گفتند و با دادن سر و جان خود در راه كسب آزادي آماده پيكار با بزرگترين قدرت استعماري آن زمان يعني انگليس» گرديدند.
شاه امان الله خان با آغاز سياست ضد انگليس و مستقلانه خود روز تا روز در ميان مردم محبوبيت كسب ميكرد. مردم افغانستان به اين دعوت شاه امان الله خان لبيك گفتند و تا تاريخ 3 مي 1919 سپاه 60 هزار نفري متشكل از اقوام مختلف، ولي داراي احساسات بردرانه و آزادي خواهانه با سلاح كهنه ايكه طي جنگهاي اول و دوم خود با انگليس ها آنرا بدست آورده بودند، آماده نبرد شدند. چهار هزار توپچي تربيت ناشده با توپ ها كهنه و تجهيزات محدود اين سپاه پياده را همراهي ميكرد.
وسايل و مهمات اردوي افغانستان با اردوي برتانيا كه با مدرن ترين جنگ افزار ها و طيارات جنگي مجهز بود، به هيچ صورت قابل مقايسه نبود.
با وجود عدم تناسب كمي و كيفي نيرو هاي نظامي افغانستان در برابر متجاوزين مقاومت قهرمانانه از خود نشان داشدند.
قيام قهرمانانهء مردم افغانستان در نبرد با استعمارانگليس، بخاطر استرادد استقلال كشور، احساسات ملي و وطن دوستي مردم افغانستان را اوج تازه يي بخشيد و مردم ما توانستند كه با اراده آهنين در جنگ با انگليس ها فايق آيند و طلسم شوم استعمار را از سرزمين ما بر چينند و سهم خود را در بر چيدن سلطة استعمار از قاره آسيا ادا نمايند

 نویسنده : سیما رسولی

منبع سایت مجما

به بهانه هشتم مارچ روز جهانی زن

سید خداداد فطرت
:تاریخچه مختصر
يکی از روزهایی كه در جهان مترقی، از آن بعنوان روز خوب و فر خنده یاد می شود، روز هشتم مارچ يا هجدهم حوت است 
در يک چنين روزی يعنی روز هشتم مارچ ۱۸۷۵ زنان كارگر كارخانجات نساجی در شهر نیویورك برای بهبود شرایط كارشان و در اعتراض به پایین بودن سطح دستمزد شان ، دست به تظاهرات زدند. این حركت به درگیری قهر آمیز با پلیس آمريکا انجامید و پلیس بطور وحشیانه به تطاهرات حمله کرد و آنرا سركوب نمود. عده ای از زنان تظاهر كننده زخمی و دستگیر شدند. اين مسئله باعث شد که زنان کارگر ديگر هم کم کم به حقوق انسانی خود آگاهی پيدا کنند . و سعی کنند که راه آنها را ادامه بدهند 

 

حركت اعتراضی هر سال به حالت آشكار و یا مخفی در کارخانه های مختلف ادامه پیدا کرد. روز ۸ مارچ ۱۹۰۷ مجددا زنان نساج آمریكا با خواست ۱۰ ساعت كار روزانه دست به تظاهرات می زنند كه این بار هم تظاهرات آنها با سركوب پلیس روبرو می گردد و به دستگیری بسیاری از زنان منجر می شود. در این تظاهرات عده ی زیادی از مردان كارگر و زنان طبقات دیگر جامعه نیز شركت می كنند. در سال ۱۹۰۸ حزب سوسیالیست آمریكا به تشكیل كمیته ملی زنان برای كمپین حق رأی زنان در انتخابات اقدام می كند و در مارچ همان سال كارگران زن بافنده سوزنی با خواست ممنوع كردن كار برای كودكان و كسب حق رأی زنان درنیویورك تظاهرات می كنند. رویدادهای ۸ مارچ همان سال سبب گردید كه در سال بعد یعنی سال ۱۹۰۹ این روز بعنوان نخستین روز ملی زنان در آمریكا تثبیت شود
این روز كم كم به روز مخالفت زنان كارگر با دولت و كارفرمایان سرمایه دار ، برای بهبود شرایط كار و کسب حقوق اجتماعی برای كل زنان در سراسر دنیای صنعتی ، تبدیل می گردد 
در کنگره ی بین المللی سوسیالیستها كه در سال ۱۹۱۰ در كوپنهاگن دنمارك برگزار گردید ،
” كلارا زتكین ” زن سوسیالیست از حزب سوسیال دموكرات آلمان ۸ مارچ را بعنوان روز جهانی مبارزه زنان پیشنهاد می كند. کنگره این پیشنهاد را تصویب میكند. یك میلیون زن سوسیالیست و كارگر و دیگر اقشار اجتماعی همراه مردان خواهان حقوق سیاسی ـ اجتماعی برابر برای همه زنان و مردان شدند . آنها در ۸ مارچ سا ل ۱۹۱۱ در كشورهای آلمان ، دنمارك ، سویس و استرا لیا تظاهراتی بر پا می کنند . و با جشن و سخنرانی ، خواهان حق رأی ، حق كار و آموزش حرفه ای برای زنان شدند. در همین سال در روسیه و چین هم تظاهراتی به مناسبت ۸ مارچ بر گزار شد . در مدتی كمتر از یك هفته از ۸ مارچ در آتش سوزی ” تریانكل” در شهر نیویورك به خاطر نبود دستگاههای امنیتی و بدی شرایط كار، ۱۴۹ زن كارگر جان باختند. همين موضوع باعث شد که تظاهرات ۸ مارچ سال بعد به طور وسیعی در سراسر دنیای متمدن برگزار شود و بدی شرايط کار، مورد اعتراض قرار گيرد و محكوم گردد.
با شروع جنگ جهانی اول ، ميليونها مرد به جبهه ها گسيل شدند . زنان سوسیالیست در این سالها تظاهرات ۸ مارچ را بر علیه جنگ و كشتار و خرابی ناشی از آ ن برگزار کردند.
در ۸ مارچ ۱۹۱۷ در روسیه زنان علیه افزایش قیمت ها، تعطیلی كارخانجات و اخراج كارگران دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات در رویداد انقلاب فبروری همان سال در روسیه تأثیر زیادی داشت.
در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه ۶۰ روز جهانی زن جلوه چندانی نداشت . چون زنان توانسته بودند به مقدار زيادی از خواستهای خود دست يابند. با رشد جنبش زنان در دهه ۶۰ این روز هم بار دیگر اهمیت یافت. سال ۱۹۷۵ از طرف سازمان ملل متحد ، سال بین المللی زنان اعلام شد و دو سال بعدتر یعنی سال ۱۹۷۷ یونسكو ۸ مارچ را به عنوان روز جهانی زن، به رسمیت شناخت. از آن روز به بعد ، در چنين روزی مردان به زنان گل يا هديه تقديم می کنند و بدينوسيله از مبارزات انسانی زنان قدردانی می کنند.
یکی از کشورهائی که به زنان بسیار اهمیت میدهد کشور سویدن است که در پارلمان سویدن ۱۶۵ نفر از نمایندگان، یعنی بیش از ۴۷ در صد اعضای پارلمان را زنان تشکیل میدهند.
روز هشتم مارچ و تأثیر آن بالای وضعیت زنان افغانستان:
موجودی بنام زن در تمام کشورهای اسلامی بعنوان یک موجود در جه دوم، سیاه سر، عاجزه و ابزاری در خدمت مرد تلقی میشود که برآمده از قوانین فقهی است که در کشورهای اسلامی تطبیق میشود.
در فقه اسلامی اعم از شیعه و سنی، از زن بعنوان موجود ناقص العقل، ناقص التوان و استخوان کج تعبیر شده است که به کرات از زبان کسانی که دین را در قبضه اختیار خود گرفته اند، شنیده شده است.
در جامعه سنتی و فرهنگ حاکم برآن، زن مسبب فحشاء، بی آبروئی خانواده و فساد در جامعه است و از دید آنها باید این موجود خطرناک مهار گردد و برای مهار کردن و پیشگیری از وقوع حوادثی زن در محور آن قرار دارد، خشونت تجویز میگردد.
یکی از شیوخ وهابی بنام شیخ ابوعکرمه، اخیرن فتوا صادر کرده است:
1 ـ برای زن واجب است که وسایل ادب کردن از قبیل عصا، چوب خیزران و .. را برای شوهرش آماده کند تا وقتی شوهرش به خانه آمد، در پیدا کردن آنها به زحمت نیافتد!!!
2 ـ بر مرد مستحب است که اول صبح و قبل از رفتن سرکار همسرش را کتک بزند، زیرا در این کار دو فایده وجود دارد، اول اینکه زوجه ادب میشود و دوم اینکه یک ورزش صبحگاهی است برای مرد!!!
ما در کشور خود افغانستان نیز با همچون ذهنیت هائی روبرو هستیم؛ زن مانند کالای مصرفی خرید و فروش میشود، دختر به جرم قتل برادر و یا پدر بد داده میشود
، زن به جرم شاعر بودن به قتل میرسد، زن به جرم مهیا نکردن وسایل خمار شوهر گوش و بینی اش بریده میشود، دختران به خاطر تقاضای نا مشروع پدرهای شان از خانواده پسران از ازدواج محروم میگردند، دختر به خاطر اشتراک در برنامه های هنری و یا گویندگی تلویزیون ها از ترس تهدید مجبور به ترک محله خود میگردند و صدها نمونه دیگر.
تنها در شش ماه اول سال ۱۳۹۲ به تعداد ۲۴۳۳ نمونه خشونت توسط کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان به ثبت رسیده است که این تنها نمونه های آشکار خشونت است اما نمونه های پنهان آن به یقین خیلی بیشتر ازینهاست.
در کشوری که همسر فرد اول مملکت در خانه زندانی است، از دیگران چه توقعی میتوان داشت؟
درست است که در ده، دوازده سال اخیر به برکت فشار نیروهای بین المللی، فضا برای تنفس زنان یک اندازه سهل تر گردیده ولی کارهای بنیادی به نفع بهبود شرایط زنان صورت نگرفته است.
یک تعداد ارگانها، نهادها و سازمانهائی که بنام دفاع از حقوق زن ایجاد گردیده است، آنقدر وابسته به امکانات دونرها اند که بطور مستقل نفس هم کشیده نمیتوانند.
تقریبن بیست درصد از اعضای مجلس نمایندگان ( ولسی جرگه ) را زنان تشکیل میدهند ولی تا هنوز هیچ قانونی را به نفع زنان به تصویب رسانیده نتوانسته اند.
تحولاتی که در این دهه اخیر رخ داده به مقایسه ادوار گذشته چشمگیر است، اما متأسفانه با کوچکترین تغییر در اوضاع سیاسی ماندگاری خود را حفظ کرده نخواهند توانست.
همین اکنون در حاکمیت دولت کرزی که دم از دموکراسی و برابری حقوق زن و مرد میزند، زنان قربانی خشونت، به جای مجرمان محاکمه میشوند. خشونت را مرد انجام میدهد ولی زن مقصر شناخته میشود.
وضعیت زنها در میان خانواده های افغان در خارج هم بهتر از زنان داخل کشور نیست.
زنان افغان بیشتر از اجتماع دور نگهداشته میشوند و مصروف خانه داری، پخت و پز و مسئول رسیدگی به فرزندان میگردند که این امر باعث افسردگی، گوشه گیری و عقب ماندگی خانمهای افغان شده است.
هشتم مارچ به خاطری تجلیل میگردد که خانمها در کشورهای مختلف به حقوق، وظایف، مکلفیتها و توانائیهای خود آشنا گردند و از استعدادهای خود در جهت رشد خانواده، جامعه و کشور استفاده نمایند.
به امید روزی که هیچ خشونتی در هیچ خانواده ای و یا کشوری در مقابل زنان صورت نگیرد و خانمها ها هم به اندازه ای توانمند شوند، که نه زمینه خشونت را مساعد سازند و نه به مردان اجازه دهند که به چنین کاری دست یازند.
سید خداداد فطرت

به بهانه تبریک میلاد مسیح پیامبر

میلاد مولود پاک از دامان مریم پاکیزه سرشت به همه پیروان آئین مسیحیت مبارکباد
( انجمن افغانها در استکهلم)
مشترکات اسلام و مسیحیت

اگر بخواهیم تعامل و شیوه برخورد اسلام با دیگر شرایع الهى –
ابراهیمى را در یك كلمه تبیین نماییم بى گمان، گفتمان «انتقادى» بهترین گزینه خواهد بود. اسلام با در پیش گرفتن این شیوه مى كوشد تا ضمن تأكید بر مشتركات، ملاحظات خاص خود را نیز بیان دارد. اصولأ گفتمان به عنوان پارادیم و عنصر بنیادین در همه حوزه ها و ساحات اسلامى حضورى چشم گیر و غیر قابل انكار دارد. گفتگوهاى سامان مند و هدف دار در راستاى تبیین مواضع، روشنگرى وآگاهی بخشى و یا بیان ملاحظات خاص انتقادى در قرآن نه تنها به عنوان سنت در حوزه رفتارى انسان، بلكه درحوزه هاى غیرانسانى نیز قابل ردگیرى و شناسایى است

 

گفتمان یك اصل بنیادى
پیامبر گرامى اسلام گفتمان را در همه حوزه ها و در همه سطوح مختلف، اصلى بنیادین دانسته و با توجه به آن حركت اصلاحى خویش را سامان دهى نموده است.
مأموریت وى در حوزه روشن گرى در سطوح مختلف بر این پایه استوار است كه می بایست با سعه صدر به تبیین به حقایق پرداخته و از عنصر محبت و مهربانى در همه مراتب و مراحل دعوت و اصلاح چشم پوشی نكند. پند و اندرز كه وظیفه وى و دیگر مومنان شمرده شده است، (نحل، 129) چیزی جز گفتمان تبیینى – تحلیلى با مولفه دلسوزى و محبت نیست. دلسوزى تمام و از سر محبت و عشق مردمان را به سوى به حقایق رهنمون مى گرداند. (توبه، 128) با همین شیوه به سخنان دوست و دشمن گوش فرا مى دهد و گفتارها و سخنان ایشان را تا جایى كه مى توان و قابلیت دارد به درستى تأویل مى برد و بر مصادیق مقبول آن توجیه و حمل مى نماید.
اسلام (در معنای عام آن) وجه مشترك همه شرایع و ملل و نحل است كه پیامبران الهى بدان خوانده اند. (شورا، 13) پیامبر گرامى اسلام هماره خود را مسلمان در برابر حق دانسته (بقره، 132) و بر پایه اصول توحیدى اسلام فرهنگی عمل كرده اند. اسلام در فرهنك قرآنى به عنوان تنها دین مطرح است كه شرایع چندی از این دین یگانه به جهت اقتضائات زمانى و مكانى منشعب شده است. (مائده، 48 و نیز آل عمران، 19) در حقیقت شرایع، روش هاى بیانى و اجرایى دین اسلام در محدوده جغرافیایى و زمان هاى خاص است. روش هایى كه چون رودها و نهرهای كوچك به دریاى بزرگ اسلام مرتبط هستند و از آن سر چشمه گرفته، و به آن باز می گردند. بنابراین اسلام و قرآن جدایى میان شرایع را می پذیرد و همگی را به عنوان شاخه هاى یك درخت بزرگ و پر برگ شناسایى و تبیین می كند. به نظر پیامبرهیچ یك از پیامبران را بر پیامبر دیگری جز به تفضیل الهى فضیلت و برترى نیست و مسلمان واقعى می بایست همه پیامبران را یكسان مورد تجلیل، تكریم و احترام قرار داده و میان آنان تفرقه و تمایز نگذارد؛ زیرا همه پیامبران الهی بر دین اسلام بوده و در راستای توحید حركت می كردند. (بقره،136و285و نیز آل عمران،84 )
اسلام كه به عقل جمعى و كنش ارتباطى اهتمام ویژه اى دارد، می كوشد تا بسیارى از مسایل را با توجه به گفتمان سازنده و انتقادی و در حوزه بیان و سخن حل و فصل نماید. جایگاه سخن و كلام در اندیشه و فرهنك قرآنى نشان می دهد كه اصولا اسلام می كوشد تا مسایل را در حوزه سخن و كلام حل و فصل كرده و از حوزه عمل و واكنش هاى فیزیكى و مادی اجتناب ورزد. قرآن خود به عنوان كلام الله از جایگاه ارزشی سخن، پرده بر مى دارد و به عنوان معجزه باقى پیامبر خودنمایى می كند. از این رو، سخن و كلام و كلمه به عنوان یك ویژگی خاص دین پیامبر مطرح مى شود. اگر نگاه شود به جایگاه كلمه در اندیشه مسیحى و این كه مسیح به عنوان كلمه وجودى در قرآن و انجیل مطرح شده است، این موضوع قابل بررسی است(آل عمران، 39 و 45 و نساء171) ویژگی بارزى كه اسلام را از دیگر شرایع جدا و متمایز مى سازد، كنش ارتباطى اسلام در حوزه هاى گفتاری و شفاهی و كتبى، مبتنى بر تعامل و هم زیستى مسالمت آمیز است..
ویژگی های یسندیده مسیحیان
پیامبر با تاكید بر گفتمان انتقادى كوشید تا وجوه افتراق را فرو كاهد و بر دامنه موافقات و مشتركات فرهنگی بیافزاید. به نظر پیامبر امكان گفتمان انتقادى میان اسلام و مسیحیت بیش از دیگر شرایع است؛ آن چه از مجموع آیات قرآن برمى آید آن است كه پیامبر با توجه به ویژگی هاى خاص در مسیحیت و مسیحیان چنین درمى یابد كه می تواند با این گروه به شیوه اى آسان و راحت تر به تعامل در حوزه هاى مختلف بپردازد. از این رو، قرآن بیان مى دارد مسیحیان از بقیه گروه هاى مذهبى به دین اسلام فرهنگی و مسلمان نزدیك تر می كند. (مائده، 82) به نظر قرآن جهت نزدیك بودن نصارا به اسلام و مسلمانان در این موضوع نهفته است كه آنان از چند ویژگی و خصلت پسندیده برخوردارند كه اگر در هرگروه فكرى و فرهنگی دیگر یافت شود پیامدى جز این نخواهد داشت. در پیروان عیسى بن مریم این خصلت ها ردگیرى و تأكید شده است: در میان ایشان عالمان و دانشمندان زیادند، در میان ایشان پارسایان و زاهدان بسیارند و اینان عالمان عامل هستند، مردمانى متواضع و فروتن هستند و تكبر نمى ورزند، انسان هاى عاطفی هستند و در برابر حق نرم و سر به زیر هستند؛ وقتى حقیقتى را دریافتند از خوشحالی گریان مى شوند و دل هایشان هنوز بیدار و نرم است و چون سنگ، سخت و بى عاطفه و احساس نیستند، خود اگر عامل به صلاح و اصلاحات نباشند به رحمت ایزدى باور دارند و
مصلحان را دوست دارند و به امید ورود به جر’ه ایشان حركت مى كنند(مائده 82تا 84) این ویژگی ها وخصلت هاى پسندیده است كه ارتباط میان ایشان با اسلام و اهل آن را تقویت مى كند؛ زیرا افراد فرهنگی و دانشمندان خداشناس وقتى حق را شناختند بدان روى مى آورند..
خصلت دیگرى كه در مسیحیان یافت مى شود، خصلت پارسایى و دورى از دنیاى فریبنده است. در حقیقت این ویژگی دومین گام به سوى سعادت فرد و ملت است
عمل صالح
سعادت آدمى در زندگى از نظر دین به این است كه بتواند نخست عمل صالح را تشخیص داده و سپس بر پایه آن عمل كند و به عبارت دیگر سعادت زندگى به داشتن ایمان و اذعان به حق و سپس عمل بر طبق آن است؛ بنابراین كسى كه بخواهد داراى چنین سعادتى شود اول احتیاج به علم و دانشى دارد كه به وسیله آن بتواند حقیقت دین را همان دینى كه حق است، تشخیص داده و به این وسیله مقتضى سعادت را فراهم آورد و چون وجود مقتضى به تنهایى براى آمادكى به عمل بر طبق آن كافى نیست و نیازمند رفع موانع است، از این رو لازم است موانعى را كه در نفس آدمى است و نمى گذارد انسان بر طبق علم خود عمل كند كه همان استكبار از حق یا عصبیت بر باطل و مانند آن هاست، از نفس خویش زایل سازد تا بتواند سعادت مطلوب را به دست آورد. وقتى ما از سویى آن نافع و سودمند را كسب كردیم و از سویى دیگر با از میان بردن تكبر، انصاف در برابرحق را به دست آوردیم، آن گاه است كه می توان گفت ما براى خضوع در برابر حق آمادگی داریم، البته به شرطى كه محیط هم اجازه بدهد، چون در اعمال آدمى مساعدت محیط هم دخالت عظیمى دارد؛ زیرا وقتى عملى در میان مردم متداول شد و از كودكى با آن بار آمدند و بر آن عادت نموده اند، چنین مردمى نمی توانند درباره خوبى و بدى آن عمل به آسانى داوری و قضاوت نمایند، و یا اگر زشت است از آن دست بردارند و چون عادت به آن دارند احتمال بدى و زشنتى در باره آن نمى دهند. بنابراین اگر انسان در درجه نخست تشخیص دهد كه فلان عمل صالح است و در درجه دوم غرض هاى آلوده نفسانى از قبیل لجاجت و عناد را هم با از میان بردن ریشه آن كه نرفتن زیر بار حق است، از میان برد و در درجه سوم هم چشمش به كسانى بیافتد كه آن عمل صالح را انجام مى دهند او نیز بى در نك آن عمل صالح را انجام می دهد..
در هر حال درهركس و گروهى این خصلت هاى پسندیده یافت شود، امكان گفتمان سازنده با آنان فراهم تراست. این خصلت ها را تا آن جا كه مى یابیم برخلاف یهودیان درمسیحیان بیشتر است. )
اسلام و جهانى شدن
اسلام تاریخى در سرزمین حجاز می بایست شیوه تعامل خود را با شرایع ابراهیمى مشخص مى كرد؛ زیرا نمی توانست به صورت یك جزیره و واحدى جداگانه از دیگر شرایع عمل نماید. گرایش ذاتى اسلام به جهانى شدن (انعام، 19) به نفوذ و هم پوشى فرهنگی بیشتر از سویى و هم زیستى در متن اجتماعى چند سنتى از سوى دیگر نیازمند بود. این خصلت و نیز خصلت سیالى مناسبات فرهنگی آمیختگى زبانى- تماس و مبادله هاى فرهنگی، توده اى، محرك هاى موثر
را به همراه دارد. هزینه فرایند هم پوشى و هم زیستى هر چند فزاینده است ولى نمی توان آن را نادیده گرفت. تحول، ناسازگارى هاى درونى، ستیزه ها و تضادها را جز به تحمل هزینه ها نمی توان سامان بخشید. این ستیزه ها و تضادها اگر دریك كنش ارتباطى و عقل جمعى و گفتمان سازنده و انتقادی حل و فصل گردد به تنش ها و در گیرى هاى فیزیكى و گاه نیستى هر دو یا نابودى بخشى از فرهنگ انسانى مى انجامد. اسلام هرگزخواهان تحمیل عقیده و اندیشه نیست، (بقره، 256) بلكه تنها به روشنى و هدایت بسنده مى كند، به سخنى دیگر تنها به ارائه طریق نه ایصال الى المطوب توجه دارد. (نحل، 35 و نور،54 شورا 48 و تغابن) و كهف 6) از این رو با پذیرش تنوع شرایع و تعدد فرهنگی
اسلام می كوشد تا افزون بر گرایش به هم پوشی، شیوه همزیستى را نیز بیازماید و عملیاتى سازد. هر چند این تماس و مبادله هاى فرهنگی میان شرایع همواره هماهنگ و عادلانه نبوده است و گاه به صورت جریانى یك طرفه و گاه دیگر فرایند تأئیر و نفوذ در یك دیگر نابرابر است ولى هیچ یك ازفرهنگ ها نمی تواند از تأئیرات جریان هاى فكرى و فرهنگی مقابل در امان بماند. می توان به فضا و شرایط خاصى نگریست و شیوه هایى را جستجو كرد كه این فضاها می توانند در آن به گونه اى خلاق سازگار شوند و از خود واكنش نشان دهند و در برابر خطرها و فرصت هایى كه ازخارج و بیرون وارد مى شود، مقاومت كنند و أن ها را متحول سازند. از این رو تنوع هم چنان به چشم مى خورد.
كنش هاى مسیحیان و مسلمانان
فرهنك مسیحى در حوزه نفوذ اسلام نیز از چنین خصلت «برهم كنشى» برخوردار بود. فرهنگ مسیحى نه تنها درحوزه نفوذ اسلام پا برجا ماند، بلكه از تأئیر و تأثرات آن برخوردار گردید. مشتركات فرهنگی باعث شد تا مسلمانان با تعایل سازنده خود زمینه حضور فرهنگی ایشان را در جهان اسلام فراهم آورند. تحت تأثیر نگرش توحیدى صرف اسلام نیز، پاره اى از تأویلات در اندیشه مسیحى در حوزه جغرافیایى و فرهنگی اسلام، راه یافت. مسیحیان شرقى به ویژه آنان كه در حوزه جغرافیایى اسلام حضور داشتند مفاهیم انجیلى را چنان تأویل و تعبیر می كرددند كه كم ترین تضاد را با تعالیم اسلامى داشته باشد. كنش هاى مسیحیان و مسلمانان در سده هاى نخستین نشان مى دهد كه درك طرفین در مسایل متنوع در حوزه مفهومى به یك دیگر نزدیك تر شده است. مفهوم خدا – انسانی در مسیحیت به مفهوم و معناى تجلی ذات الهی در كلمه وجودى مسیح گرفته شد و تثلیت معناى دیگری یافت. از آن جایى كه پیامبر اسلام اصولآ
ستیزه را برنمى تافت و نه تنها آن را سازنده و مفید نمى دانست بلكه آن را بسیارزیانبار، ویران گر و بر هم زننده نظم عمومى هستى مى دانست، گرایش شدیدى به گفتمان و تعامل هم زیستى مسالمت آمیز از خود نشان مىداد. پذیرش تنوع شرایع و تعدد فرهنگی از سوى پیامبر گام مهمى در هم یارى و هم زیستى با گروههاى مسیحى بود. در عمق در كوششى براى حفظ شیوه هاى فرهنگی و الگوهاى اجتماعى- دینى، به رسمیت شناسى و تضمین حقوق مربوط به آن گروه فرهنگی یا قومى نهفته است. پیامبر نه تنها به عنوان پذیرش مسیحیت به عنوان یك شریعت و آیین مذهبى صحه گذاشت بلكه حقوق مربوط به سرزمین را نیز براى آن ها تضمین كرد. از این فراتر بر اعمال صحیح و ایمان راستین ایشان مهر تأیید نهاد و آنان را از اهل بهشت برشمرد(بقره،62) البته این ضمانت زمین تنها خاص اهل كتاب بود و همه مصادیق فرهنگی و دینى مورد توجه قرار نگرفتند..

خ.فطرت

تعقیب پناهجویان نقض کنوانسیون اروپایی

اخیراٌ پولیس استاکهولم به دستور حکومت دست راستی عملیات گسترده را بخاطر تعقیب پناهجویان بدون اسناد ( بدون اجازه اقامت ) درسویدن وبویژه در ایستگاه های متروی استاکهولم آغاز نموده است 

این عملیات در حقیقت یکنوع رقابت حزب برسراقتدار مودراتها با حزب بیگانه ستیز دموکراتهای سویدن که نظر به نظر سنجی های اخیر به سومین حزب پارلمانی ( این حزب در انتخابات سال 2010از مرز چهاردرصد رأی عبورنمود و به پارلمان سویدن راه یافت) مبدل شده ، میباشد. گرچه تمام احزاب دموکراتیک سویدن بعد ازنتایج انتخابات توافق نمودند که آنها اجازه نخواهند داد که این حزب بیگانه ستیزکه تازه وارد پارلمان شده در سیاست های سویدن تاثیر گذار گردد ، اما چند هفته قبل توبیاس بیلستروم وزیر مهاجرت سویدن کاهش ” جریان ” و”حجم ” پناهجویان را از شعار ها وسیاست حزب بیگانه ستیزوام میگیرد واز آن سخن میراند

 احزاب ائتلافی ( بورژوازی ) بخاطر حفظ قدرت با اتخاذ سیاست سختگیرانه مهاجرتی  تلاش میورزند که در انتخابات آینده سال 2014 آرای هواخواهان حزب بیگانه ستیز را بخود اختصاص دهند. این ائتلاف که با شعار افزایش فرصت های بیشتر اشتغال در سال 2006 بقدرت رسید و مسایل اختصاصی سوسیال دموکراتها را از آن خود ساخت . اکنون این ائتلاف  تلاش میورزد که تحقق مسایل اساسی حزب بیگانه ستیز یعنی اخراج هر چه بیشترو هر چه زودتر پناهجویان و سختگیر ساختن هر چه بیشتر مقررات پناهندگی را رویدست گیرد و مبتکر اجرای  سیاست  پناهندگی سختگیرانه سویدن شود. برای تحقق این سیاست پروژه زیر نام ( REVA) ایجاد شده وهدف اساسی آن اولویت اخراج پناهجویان بدون اسناد و پولیس هم بنوبه خود اولویت اخراج اجباری و ظالمانه پناهجویان افغان را که بدون درد سر ، ارزان ، ساده وبا هزینه اندک و بدون کدام خرچ خاص عملی میگردد ، قرار داده است . زیرا کشور های عراق و ایران با اخراج اجباری اتباع این کشور  ها از سویدن مخالفت میورزند وبا سویدن همکاری نمیکنند. نظر به آخرین ارقام منتشره رادیوی سویدن 7000 دوسیه اخراجی نزد پولیس موجود است که 60 فیصد آن نظر به نبودن اسناد هویت ، اسناد سفر و عدم همکاری خود پناهجو با برگشت داوطلبانه به کشور های شان قابل دیپورت نیستند ویا دیپورت شان مشکل میباشد. ازینرو پلان دیپورتهای پولیس به حساب دیپورت های جبری وظالمانه  پناهجویان افغان پوره میگردد.

عملیات اخیر پولیس در پروژه تعقیب و اخراج سریعتر پناهجویان بدون اقامت با عکس العمل های شدید فعالین حقوق بشر و مهاجرین و سیاستمداران مواجه  شد.  نه تنها اپوزیسیون بلکه سازمان جوانان وابسته به حزب برسراقتدار مودراتها از عملیات پولیس انتقاد کرده است  اکنون کارشناس حقوق بشر کنترول پولیس را در ایستگاه های مترو نقض حقوق بین الدول و منجمله آنرا در مغایرت با کنوانسیون اروپایی در مورد حقوق بشر میخواند

هنریک بریکویست مشاور حقوقی دفتر تحریرات حکومت و سابق رئیس کمیته کاری وزارت امور خارجه در امور حقوق بشر، مقالهء تحت عنوان  ” کنترولها نقض حقوق بین الملل ” در روزنامه ” سوینسکاداگبلادت ” مورخ 26 فبروری 2013 به نشر می سپارد.او مینویسد که  قواعد ومقررات درحقوق بین الدول صریح وروشن اند ؛ بعنوان یک مقرره هر دولتی برای متوقف ساختن یک فرد باید دلایل قوی مظنون به ارتکاب یک جرم را داشته باشد . در غیر آن باید از تخطی مصئونیت حق فرد بخاطر زندگی شخصی ، آن حق که  منجمله درماده هشتم  کنوانسیون اروپایی نیز تسجیل شده ، پرهیز نماید. از جمله منع کنترول روتین اسناد هویت در محلات عامه میباشد

او مینویسد که اگر پولیس دلایل قوی مظنون بودن فرد مشخص به ارتکاب جرم خاص را داشته باشد میتواند این کنترول را در محل خاص ووقت مشخص انجام دهد، اما این کنترول را نمیتوان در محل عامه انجام داد

تعقیب پناهجویان بدون اسناد درمحلات عمومی نقض کنوانسیون اروپایی است

هنریک بریکویست مشاور حقوقی دفتر تحریرات حکومت به مورد مشابهی در سال 2010  محکمه اروپایی اشاره میکند که پولیس بریتانیا دو نفر بنام های گیلان و کوینتون را در هنگام رفتن در یک تظاهرات قانونی  بسوی نمایشگاه اسلحه  با استفاده از قانون ضد تروریزم  متوقف و توقیف نمود. اما محکمه اروپایی به نفع توقیف کنندگان رای داد و رفتار پولیس را که بدون داشتن دلایل قوی برای مظنون بودن این افراد به ارتکاب جرم ،  آنها را متوقف ساخته و اسناد هویت شانرا کنترول نموده بود  محکوم کرد

او مینویسد که  چنانچه شکایاتی در زمینه کنترول پولیس در ایستگاه های متروی استاکهولم به محکمه اروپایی برسد ، سویدن در محکمه محکوم خواهد شد. و نتیجه گیری این خواهد بود که پولیس نباید به دنبال پناهجویان بدون اسناد در کوچه ، میدان و یا ایستگاه های مترو بگردد

علیرغم اعتراضات شدید علیه تعقیب پناهجویان بدون اقامت ،  بیاترس  اسک وزیرعدلیه سویدن ” از روش پولیس در کنترل کارت شناسایی افراد در ایستگاه‌های مترو، برای یافتن پناهجویان فاقد مدرک، دفاع کرد

پس منظر سیاست حکومت چنین خواهد بود که به تمام افراد خارجی تبار با چشمان و مو های سیاه و پوست تا
ریک  به دیدهء مجرمین احتمالی نگاه صورت خواهد گرفت

روزنامه ” افتون بلادت” چاپ سویدن در سرمقاله مورخ 28 فبروری 2013 خود تحت عنوان ” تعقیب افراد بیگناه به دولت پولیسی می انجامد ” مینویسد که  تاریخ اروپا مشحون از درسهایی است ازرخداد هایی زمانی که به ارزشهای انسانی  احترام گذاشته نشده است. وشروع آن  از تخطی برخی حقوق شهروندان آغازشده  اما فرجامش ناکامی بوده است. سیاست دولت بخاطرتشدید تعقیب و کنترول در استقامت یک سمت درحرکت میباشد درصورتیکه در زمانش متوقف نگردد

 در پایان سرمقاله روزنامه افتون بلادت آمده است که ” تعقیب پناهجویان بدون اقامت باید عاجل متوقف شود. ما نباید منتظر بمانیم که سویدن در محکمه اروپایی بخاطر نقض حقوق بشر محکوم گردد ، این محکومیت سزاوار سویدن نیست.”( اندرش لیندبری، روزنامه افتون بلادت مورخ 28 فبروری 2013 )

 

نسیم سحر

استاکهولم ، نهم مارچ 2013

 

***

 

خشم فعالان و سیاستمداران بر علیه پولیس

ترجمه از نسیم سحر

منظور از پروژه جدید پولیس ( REVA) اخراج هر چه بیشتر پناهجویان بدون اقامت میباشد.

تعقیب پناهجویان بدون اقامت در ایستگاه های مترو، فعالین ( حقوق پناهجویان ) را وادا داشته تا از وحشت گیستاپو و راسیزم سخن گویند

 ـ فوجیان روزبه کارشناس اموردولتی میگوید که سیاست مهاجرتی سویدن و اروپا غیرانسانی است. این سیاست در مغایرت با کنوانسیون سازمان ملل متحد درمورد حقوق بشر و کودک قرار دارد

” ساعت 15.40 پولیس ملبس با یونیفورم به انتهای ایستگاه متروی اسکانستول میرود ” . چنین هوشدار در یک صفحه فیسبوکی برای پناهجویان بدون اسناد( اقامت ) داده میشود

علیرغم ممنوعیت کنترول انسانها بر اساس تیرگی پوست ، اکثر فعالان میگویند که پولیس به بهانه های مختلف ، مانند اینکه کسی ”خشکی  دهان ”( مواد مخدر در دهان ـ م) داشته این کنترول را انجام میدهد 

”سیاست پناهندگی غیر انسانی ”

ـ فوجیان روزبه کارشناس اموردولتی میگویدکه متوقف ساختن کسی براساس رنگ پوست نشانه تبعیض نژادی را دارد. اکثر فعالان ( حقوق پناهجویان ) که روزنامه افتون بلادت همراه شان صحبت کرده ، آنها از زندگی ترسناک پناهجویان بدون اسنادسخن گفته اند. آنها از اطفالی حرف زده که هنگام مشاهده  موتر پولیس ادرار شان رفته ویا یک بیمار مبتلا به مرض سرطان از ترس پولیس وقت ملاقات ومعاینه داکتر را از دست داده و افراد دگر فاصله راه طولانی را طی میکنند تا از طریق مترو جایی بروند 

 ـ فوجیان روزبه کارشناس اموردولتی میگوید که سیاست مهاجرتی سویدن و اروپا غیرانسانی است. این سیاست در مغایرت با کنوانسیون سازمان ملل متحد درمورد حقوق بشر و کودک قرار دارد

حق پناهندگی فاقد محتوی شده است

او (فوجیان روزبه ) از حمایت انیتا دورازیو برخورددار میباشد کسی که مدت 40 سال با مسایل پناهندگان کار نموده است

انیتا دورازیو میگوید که طی این سالها قوانین پناهندگی سختگیر تر وسختگیر تر میشوند. حق پناهندگی فاقد محتوی شده است. او پولیس را به نژادپرستی و ایجاد ترس گیستاپو( ترس که پولیس مخفی آلمان نازی ایجاد کرده بود) مینماید

پولیس استاکهولم به نوبه خود  تمام اتهامات نژادپرستی  را از سر خود دور میسازد 

پیترنیلسون رئیس پولیس سرحدی ولایت استاکهولم میگوید که برخی افراد کلمات توهین آمیز در مورد کار ما استعمال میکنند بدون اینکه  بدانند که آنها چی میگویند

 روزنامه افتون بلادت با یکی از پولیس ها که پناهجویان بدون اسناد  ویا بگفته خودش افراد غیر قانونی را تعقیب میکند ، صحبت نموده است. اما بنابر خطرآزار واذیت نام خود را برای روزنامه نمی گوید

ـ او میگوید که واضح است ما در ایستگاه های مترو این کنترول را انجام میدهیم زیرا درآنجا تعداد زیاد مردم موجود اند. تقریباٌ ما همیشه کسی را در آنجا گرفتار میکنیم

تعدادی اندک در ایستگاه های مترو گرفتار میشوند

اما او مانند آمرش پیتر نیلسون اتهامات نژادپرستی را از سر خود دور میکند

ـ اکثریت آنهائیکه در کشور ( سویدن ) غیرقانونی زندگی میکنند ، ما آنرا در سر کار شان براساس راپور(به اصطلاح شیطانی ـ م) گرفتار مینمائیم. نیلسون میگوید که این صرف یک بخشی از دستگیری های است که در ایستگاه های مترو انجام می پذیرد

او برخلاف آنچه  اکثر سیاستمداران و فعالان از تشدید تعقیب پناهجویان بدون اقامت سخن میرانند ، انکار میکند. به گفته وی ، این همه چیز از سوء تفاهم از پروژه جدید پولیس ( REVA) ـ مصونیت قانونی و موثریت کار عملی ساختن آن است که پولیس استاکهولم در پایان
جنوری امسال آنرا آغاز نمود.

 

سریع اخراج میشوند

ـ یگانه هدف از آن کار اسناد ما موثر تر شود. ما آنچه انجام میدهیم،آنرا همیشه انجام میدادیم.پیتر نیلسون میگوید این وظیفه ماست 

  پروژه جدید پولیس (REVA) توسط اداره مهاجرت به دستور حکومت تهیه وتدارک شد . هدف از آن اخراج هر چه بیشتر و سریعتر ( پناهجویان بدون اسناد ) بمنظور پذیرش پناهندگان بیشتر است.

کریستینا لارشون از حزب چپ و سخنگوی سیاست پناهندگی آن حزب میگوید که پناهجویان بدون اسناد آسیب پذیر ترین بخشی از جامعه اند که بعوض تعقیب بائیست به آنها از طریق عفو عمومی اقامت داده شود.

ـ انسانهای که بعد ازدریافت  فیصله اخراجی بیشتر از چهار سال در سویدن زندگی کرده باشند ، بایست اجازه اقامت در سویدن دریافت کنند .  اطفال که بعد از درخواست پناهندگی ، مدت حد اقل چهار سال در سویدن زندگی کرده باشند ، نیز بایست اجازه اقامت دایمی اخذ نمایند.

حزب چپ با استفاده از موقع از حزب محیط زیست انتقاد کرده و آنها را به بازی دوگانه و دورویی در مسئله پناهندگی متهم مینماید. کریستینا لارشون از حزب چپ میگوید که سیاست کنونی نتیجه همکاری حزب محیط زیست با حکومت میباشد.

 

”بازی دوگانه ”

ماریا فیرم سخنگوی حزب محیط زیست در مسایل پناهندگی این اتهامات را رد میکند

او میگوید در نتیجه فعالیت آنها ( حزب محیط زیست ) پناهجویان بدون اسناد حق  خدمات صحی و تعلیمی و آموزشی را دریافت کردند. ما با حکومت در بخش کار پولیس همکاری نمیکنیم 

حزب محیط زیست در قسمت کار حکومت که پولیس باید  اخراج پناهجویان رادر اولویت قرار دهد ، برخورد انتقادی دارد. آنها ( حزب محیط زیست ) میخواهد که کنترول در ایستگاه های مترو متوقف شود. ماریا فیرم میگوید که او باور ندارد که  امنیستی ( عفو ) پناهجویان درآینده نزدیک عملی شود

ـ او میگوید که متأسفانه این غیرواقعبینانه است . در عوض ما میخواهیم که مفهوم ” شرایط ناراحت کننده استثنایی” ”synnerligen ömmande omständigheter)وسیع گردد.

و حکومت به بسیار درستی به عفو پناهجویان یک نی صریح میگوید

  ـ پیر کلاریوس سکرتر مطبوعاتی بیترس اسک وزیر عدلیه  میگوید که  در سویدن مهاجرت تنظیم شده وجود دارد . این بدین معنی است که افرادی که در سویدن زندگی و کار میکنند باید اجازه به انجام آنرا داشته باشند. کنترول باید یک بخش طبیعی از کار روزمره پولیس باشد

کینان هابول 

http://www.aftonbladet.se/nyheter/article16286546.ab

http://www.youtube.com/watch?v=1R9B9Xw1qgU

عنصر کیفیت در نهضت امام حسین(ع

امام حسین(ع) فرمودند: از اين هواهاي نفساني که مجموعه آنها گمراهي و سرانجام آنها آتش دوزخ است بپرهيزيد
!مردم
يپامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود هر مسلمانى با سلطان زورگويى مواجه گردد که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را درهم میشکند و با سنت و قانون پیامبر از در مخالفت درآمده و در میان بندگان خدا راه گناه و معصیت و عدوان و دشمنی به پیش میگیرد ولی او در مقابل چنین سلطانی با عمل و یا گفتار اظهار مخالفت ننماید بر خداوند است که این فرد را به محل همان طغیانگر در آتش جهنم داخل کند

این فرموده حضرت امام حسین(ع) به روشنی عنصر کیفیت را بیان میکند زیرا مورد خطاب آن فرد است و حد اقل توانائی یک فرد یعنی گفتار و در فرهنگ رایج امروز یعنی تبلیغ، یک فرد نمیتواند با یک ارتش مقابله کند و آنرا شکست دهد ولی نحوۀ موضعگیری آن میتواند تأثیرگزار باشد. نزد امام حسین(ع) کیفیت و نتیجه کار اهمیت دارد نه کمیت و ظاهر آن
حالا این کمیت و کیفیت چی هست؟
کمیت یعنی مقدار، تعداد، حجم و انبوهی، بطور مثال تعداد سپاهیان شامل نبرد در ارتش امام حسین(ع) از 72 نفر تجاوز نمیکند ولی پشت جبهه این ارتش قلیل زن هست، کودک شیرخواره هست، جوان و نوجوان هست و حتی فرد علیل و بیمار هم هست ولی سپاهیان یزید از هزاران نفر هم تجاوز میکند، همه افراد بالغ، پهلوانان جنگی و کلا مردها بودند و از پشتیبانی قوی اقتصادی هم برخوردار بودند 
از دیدگاه منطقی معلوم است که جنگ به نفع یزید تمام میشود اما این جنگ یک بعد دیگر هم دارد که آن کیفیت و تأثیرگزاری این نبرد است
کیفیت: یعنی انرژی، یعنی بازدهی، یعنی نتیجه، یعنی تأثیرگزاری و ماندگاری
زیر عنوان کیفیت میتوان چند موضوع را مورد بحث قرار داد
1 ـ در جانب امام حسین مدیریت در دست پاکترین، متقی ترین، آگاه ترین، عادل ترین و با اراده ترین انسان است و همکاران او هم در نهایت آگاهی با آن پیوسته اند و از نتایج کار کاملا واقف اند
اما در جانب یزید مدیریت در دست پلیدترین، از خدا بیخبرترین، جاهل ترین، ظالم ترین و سست عنصرترین فرد است که نه عرف جامعه را مراعات میکند و نه از دستور خداوند آگاهی دارد
2 ـ در جانب امام حسین(ع) فرد اول و فرمانده کل قوا در کنار سربازانش حضور دارد و تمام مشکلات و مصائب را مساویانه و یکسان لمس میکنند ولی در جانب یزید خودش در قصر مرمرین شام صدها کیلومتر دور از لشکریانش نشسته و در حالت مستی و زوال عقل فرمان صادر میکند
3 ـ در کنار امام حسین افرادی حضور دارند که از تمام ناخالصی ها پاک شده اند و کوچکترین شبهه ای در درست بودن تصمیم شان وجود ندارد و همه چیز برای شان روشن است
اما تابعین یزید عمدتن افرادی اند که در تاریکی نگهداشته شده اند و از چند و چون قضایا بیخبر اند، یا از اثر ترس و جبن و اعمال زور در جبهه یزید پیوسته اند و یا هم حرص مال و ثروت و مقام آنها را در جنگ با امام حسین کشانده است درحالیکه در جبهه امام حسین نه به کسی مال و منالی وعده داده شده است و نه شوکت مقامی
4 ـ فرمانده ارتش امام حسین حضرت عباس، فرزند علی و حلال زاده ای که نجابتش و شرافتش شهره خاص و عام است، شجاع، پر انرژی، آگاه، باخدا، فداکار، با اراده و تابع اوامر رهبر و مولای خود امام حسین!
زمانیکه شمر برایش نامه امن می آورد و از او میخواهد که از همکاری با حسین دست بکشد تا جانش در امان بماند ولی او با کمال متانت آنرا رد میکند، هنگام آوردن آب از نهر علقمه با وجودیکه خودش نیز تشنه است کفه آب را تا نزدیک لبانش بالا میبرد ولی نمی نوشد و دوباره آب را روی آب میریزد، به این میگویند کیفیت
اما فرماندهان یزید در صدر عبیدالله حاکم کوفه زنازاده ای که پدرش معلوم نیست و با دروغ و تزویر به زیاد پیوندش داده اند و برای حفظ حکومت بر کوفه در کنار یزید قرار گرفته و فرمانده اصلی جنگ با امام حسین است
عمر ابن سعد فردی که هردو جانب امام حسین و یزید را به خوبی میشناسد ولی وعده حکومت ری وی را گمراه میسازد و او را درصف یزید قرار میدهد و مستقیمن رو در روی امام حسین با وی میجنگد و حضرت را به شهادت میرساند ولی به حکومت ری هم نمیرسد
صادر کننده فتوای قتل امام حسین قاضی شریح است، فرد فاسدی که آنهم برای بدست آوردن یک مشت پول بزرگترین جنایت را مرتکب میشود
5 ـ در صف امام حسین صرف و صرف رضای خدای حسین مطرح است ولی در صف یزید خشنودی خود یزید. ببینید که فرق این دو جبهه در چه است؟
یک جبهه پیشرو و کمالجو است و راه بر روی تعالی انسان باز است و تا بی نهایت ادامه دارد ولی جبهه دیگر میل اش به پائین است و انتهای راه آنها تا یزید و ثروت یزید است و به بن بست میرسد
6 ـ در جبهه امام حسین یک زن و یک فرد بیمار سکان رهبری را بعد از شهادت امام حسین به دست میگیرند و در نهایت یزید بدست دو انسانی که نه قدرت دارند و نه حد اقل آزادند شکست خورد. یزید هیچ تصور نمیکرد بر فردی که از نفوذ او میترسید پیروز شود و او را به قتل برساند ولی از دست دو نفری که هردو اسیر اند، یکی زن که در دیدگاه یزیدی هیچ ارزش و اهمیتی ندارد و دومی فرزند بیمار حسین که توانائی جسمی اش معلوم است و از جنبه کمیتی قابل محاسبه نیستند
ولی این کیفیت و معنویت بود که یزید را به زانو درآورد و در پایان اظهار ندامت و بی اطلاعی کرد و از خانواده امام حسین معذرت خواست
زنی که در زیر سیطرۀ یزید قرار دارد نه یزید را بخوبی میشناسد و امام حسین که نزد آنها یک فرد خارج
ی بود که بر حکومت یزید خلیفه مسلمین خروج کرده بود و به سزای عملش رسید و کشته شد
7 ـ نگرش عادلانه امام حسین که نه خود، نه فرزندان و نه خانواده خود را از سایرین مقدم نمیشمارند و در روز عاشورا اولین شهید از خانواده بنی هاشم اکبر پسر ارشد حسین بود ولی خانواده یزید در عالم بیخبری و در عیش و نوش به سر میبرد و ظاهرن زن یزید که از       محبان سابق حضرت زینب و خانواده پیامبر هم بوده است تا زمانیکه حضرت زینب را در خرابه شام ملاقات نکرد اصلا در مورد این نبرد آگاهی نداشت

مقایسه ای نهضت عاشورا با قیامها و انقلابات ارزشی دیگر

1 ـتقابل جبهه امام حسین و یزید را در شرایط دیروز، امروز و فردای جامعه بشری تعمیم داده میتوانیم.
در طول تاریخ بشر جنگهای زیادی اتفاق افتاده است که هیچکدام جنبه ارزشی نداشته اند و مطرح بحث ما نیست ولی دو نهضت و انقلاب ارزشی که در افغانستان و ایران اتفاق افتاد الهام گرفته از همین نهضت حسینی بود
در پروسه جهاد افغانستان در اوایل همه به ظاهر برای حفظ دین و بدست آوردن آزادی و خود ارادیت قیام کردند و تا زمانیکه در جبهات جهاد ارزش مطرح بود با تفنگ باروتی با تانک مقابله میکردند و پیروز هم میشدند ولی زمانیکه پول، امکانات و هوای قدرت وارد جبهه ها شد دیگر انگیزه جهاد در راه خدا تمام شد و ادامه جهاد صرف و صرف برای بدست آوردن امکانات بیشتر، ساحۀ نفوذ بیشتر، تفوق قومی و مذهبی و رقابت برسر نوکری خوبتر برای تمویل کنندگان بود 
اندکی نگذشته بود که تمویل کنندگان رهبران مجاهدین را علیه همدیگر تحریک کردند و آنها هم برای پاینت گرفتن نزد بادار به کاری دست زدند که هدف اصلی را که همانا جهاد علیه متجاوزین روسی بود فراموش کردند و افتادند به جان هم و این تضاد و تخاصم را تا جائی ادامه دادند که هم از چشم مردم افتادند و هم از چشم جهانیان. دیگر گوئی نیاز باداران مرفوع شده بود چون دیگر خطری از جانب ارتش سرخ تهدید نمیکرد و مجاهدین شده بودند موجودات بی مصرف و مردم هم از آنها روگشتانده بود زیرا پوست به استخوان مردم رساندند
دیگر کیفیت از جبهات جهاد رخت بربسته بود و همه به پول و امکانات بیشتر، نفرات بیشتر، ساحه نفوذ بیشتر، سلاح بیشتر و شهرت بیشتر فکر میکردند
دیگر برای شان مهم نبود که چه افرادی در صفوف شان جا گرفته است و دارند جهاد و انگیزه جهاد را نابود میکنند. رهبران عینه تبدیل شدند به عمر ابن سعد که برای وعده ملک ری امام حسین را کشت و این ها هم هدف و راه امام حسین را کشتند. رهبران مجاهدین رده های پائینی و مجاهدین عادی را آنقدر به حرفهای مفت تطمیع کرده بودند که مانند سپاهیان ابن سعد به اردوی فریب خوردگان مبدل شده بودند
رهبران مجاهدین علتی شدند برای ظهور گروه افراطی طالبان و آنها هم کشتار شان را جهاد میدانند ولی در عوض متجاوزین مردم را به قتل میرسانند
رهبران مجاهدین فراموش کردند که امام حسین اولین فردی را که به جهاد فرستاد پسرش جوانش بود ولی پسران رهبران مجاهدین از امکانات جهاد در مرفه ترین کشورها زندگی را آغاز کردند
بین لشکریان امام حسین صمیمیت و احترام برقرار بود ولی در صفوف مجاهدین رقابت و تخاصم حرف اول را میزد. امام حسین از روی حس انساندوستی و ترحم حتی لشکریان دشمن را هم تشنه نگذاشت و سیراب کرد ولی مجاهدین تمام نیرو توان رزمی و سیاسی شان را علیه همدیگر صرف میکردند نه در مقابل دشمن مشترک
امام حسین خواست با اهدای خون خود اسلام را بارور کند ولی اینها بیشتر خون مردم را ریختند و اسلام را از درون خالی کردند
امام حسین(ع) همواره به کیفیتها می اندیشید و همین کیفیت اندیشی بود که اورا سیدالشهدای تاریخ ساخت و جنگ او را الگوی عدالتخواهی در تاریخ. امروز امام حسین(ع) بعد از هزار و سیصد سال بیشتر از پیش محبوب قلوب عاشقان به آزدای و عدالت گردیده است و در اذهان زنده است و لی مجاهدین بیست سال هم دوام نیاوردند و به فراموشگاه تاریخ سپرده شدند و جز حس تنفر از آنها چیز دیگری باقی نمانده است
2 ـ در ایران هم که بعنوان یک کشور شیعی بیشتر لاف پیروی از ائمه معصومین و بخصوص انقلاب خود را برگرفته از نهضت کربلا میدانند بعد از پیروزی انقلاب، نیروی حاکمه آنقدر فریفته حضیض قدرت شدند که امام حسین فقط در حرف باقیماند و کارنامه های او بکلی فراموش شد. امام حسینی که برا برپائی عدالت و امحای ظلم قیام کرده بود شد یک ابزار برای تحریک احساسات عوام و تزویر و مردم فریبی
امام حسینی که در مواجه با دشمن از کوچکترین خدعه استفاده نکرد و در صفوف امام حسین فقط عشق صداقت حکمفرما بود اما سپاهیان ایران در جنگ ایران و عراق آنقدر در تزویر پیشرفت کردند که شب هنگام از دور دست نوری مصنوعی را می تاباندند و به سربازان القا میکردند که این نور امام زمان است و او پشتیبان شماست و فریبکاری در حدی رسید که رئیس جمهور محترم ایران ادعا کرد که هنگام سخنرانی اش در سازمان ملل هاله ای از نور را مشاهده کرده است
امام حسین حامی و پشتیبان مردم بود ولی اینها از همان آغازین روزها دست به توطئه علیه مردم زدند و امروز یگانه موضوعی که در ذهن رهبران مطرح نیست مردم است
امام حسین کارش ارشادگری بود ولی اینها زور و چماق. آنچه در ایران میگذرد شاید خود مردم ایران حل کرده بتوانند ولی تأثیرات سوء رفتار مدعیان سرمداری تشیع جهان دامن ما را هم گرفت و آنها شیعیان افغانستان را هم در مقابل همدیگر قرار دادند و هم در مقابل اکثریت جامعه سنی
مذهب افغانستان. هزاران انسان در جریان تخاصمات داخلی گروه های شیعی بین هم و با دیگران کشته شدند
اینها راه امام حسین را به تزویر کج کردند و امام حسین را پلی برای پیروزی انقلاب خود ساختند و بعد از پیروزی انقلاب امام حسین انقلابی را به امام حسین مظلوم تبدیل کردند و هراسیدند تا مبادا دیگران هم از امام حسین درسی بگیرند و علیه خود شان دست به قیام بزنند. امروز امام حسین در چارچوب تکیه خانه ها محبوس گردیده و در میان سینه زنان و زنجیر زنان دست بدست میگردد و ابزاری برای گریاندن و گریستن شده است
امام حسینی که از کعبه تا کربلا موفق به تشکیل یک ارتش با کیفیت هفتاد و دونفری آگاه و فداکار گردید و روز عاشورا این مردانگی را ثابت کردند ولی جمهوری اسلامی هم یک ارتش بیست ملیونی ساخته است ولی کیفیتی از جنس کیفیت مورد نظر امام حسین در آن وجود ندارد، ممکن است از نگاه تکنولوژی به یک سلسله موفقیتهائی دست یافته باشند ولی این ها همه آمار کمی اند.
اینها شیعه را از درون خالی کردند و به یک دین دولتی مبدل کردند در حالیکه هدف امام حسین پویائی انسان بود نه سقوط کردن در حضیض قدرت
3 ـ امام حسین توسط مبلغین در میان مردم چنان معرفی شده است که باید نشست و برایش گریست تا مستحق بهشت شد. این ها معتقدند که گریه به امام حسین تمام اعمال را کفایت میکند ولی فراموش کرده اند که امام حسین برای برگشتاندن لبخند در لبان رنجدیدگان تاریخ تن به شهادت داد نه برای گریاندن و به سر و سینه زدن 
مهمترین درس قیام عاشورا آموختن درس شجاعت و جوانمردی و مقاومت در مقابل زورگوئی است نه بیان مظلومیت
بهر حال نهضت امام حسین تقابل کیفیت خواهی و کمیت گرائی بود، یزید با هزاران نفر نیرویش فقط در مقابل یک زن شکست خورد و آن زن زینب بود

سید خداداد فطرت